وای وحشی بوده اون آدم نبود یعنی چی مثلا چه معنی میداد کارش
همه ازش وحشت داشتن یعنی میگفتن حیدری میخواستیم خودمونو خیس کنیم از سیبیل گرفته تا دمپای شلوارو سایز مانتو رنگ کیفو کفشو محتویات داخل کیف گیر میداد حتی هدبند اجباری بود هیتلر دوران ما بود
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
دقیقاااا الان که زور بالا سرم نی شیش بیدار میشم خخخخخ درکل از زور و اجبار و این چیزا خوشم نمیاد هر روز صبح لباس کولههههه وای اینقدر بدم میاد دیگه از کوله اون موقع ها همیشه میگفتم میشه بزرگ شم و مدرسه تموم شه دیگه کوله نداشته باشم خخخخخخخخ
کلا چه تو مدرسه چه خارج مدرسه فقط یه عده مورد توجه هستن و خواهند بود که به شانسه . من یکی رو میشناسم تو شهر خودش زندگی میکنه شوهرش واسه یه شهر دیگه است مادر شوهرو پدر شوهرش از شهر خودشون اومدن شهر عروسشون و هوای اونا رو دارن خانمه الان شاغله بچش خیلی اجتماعیه شوهرش خیلی اهل زندگیه همه جا میرن انگار همه هواشونو دارن تا اینا موفق بشن چند تا از این نمونه ها دیدم عقده ای شدم چقدر بعضیا خوش شانسن بعضیا مثل من هیچکس جز خدا رو ندارن خیلی دلم میگیره از اول ابتدایی تا الان هرکی دوروبرم بود خوش شانس بود و من و امثال من فقط حسرت میخوردیم همیشه فقط یه عده محبوبن کاش حداقل واسه دیگران همه چیز به وقف مرادشونه ما حداقل سالم باشیم نخواستیم مثل اونا تو دل برو باشیم حداقل تنمون سالم باشه بگیم حداقل از سلامتی شانس اوردیم .
خودشون از اون حرومزاده های روزگارن ناظم ماهم تا دلت بخواد تحقیر میکرد
و متاسفانه اینام جز قشنگی نظام آموزشی ایرانه که تحقیر میکنن بچه رو که بیشترین عامل سرد شدن بچه ها از مدرسه و درس به نظرم همین تحقیر کردن و تدریس نادرست معلماس
یادمه راهنمایی که بودم یه معلم داشتیم که هر سه سال راهنمایی و هر سه درس تاریخ جشغرافیا و مدنی رو با اون داشتم و منم اوایل سال ننیدونستم راهنمایی چجوریه و سخت بود برام حجم درسا و خوندن و اینا یه دف نصف کلاسو آورد پای تخته و پرسید ازشون که منم جز نفرای آخر بودم نتونستم ساالشو جواب بدم همچین تحقیرم کرد که دیگه از اون به بعد جز شاگردای عالی و سرگروهش بودم اما چه فایده به نظرم این بدترین ظلم بود در حقم چون اون درسا الان به هیچ مپکار من نیومدن خدااااا آدم حرص خور و شبا اهمیتی هم هستم هنیشه خواهرم برخلاف من بیخیاله میبینمش بقران حسرت میخورم که چرا اینقدر خودمو اذیت کردم و غبطه میخورم به حالش که اینقدر آزاده
و متاسفانه اینام جز قشنگی نظام آموزشی ایرانه که تحقیر میکنن بچه رو که بیشترین عامل سرد شدن بچه ها از ...
دقیقا همینطوره که میگی،یبار سرکلاس بودم صدام زدن برم دفتر وقتی رفتم ناظم گفت دستاتو بزار رو میز لاک صورتی میزنی میای مدرسه!!!! درحالیکه من اصلا لاک نزده بودم با دقت نگاه کرد دید ناخنای خودم رنگش صورتیه پررنگه لال شد دیگه ببین درچه حد به ما گیر میدادن یبار اعتراض کردم ناظم گفت مدرسه فقط محل تعلیم نیست محل تربیتم هست!!!! چقدرم که ما اونجا تربیت میشدیم منکه تو کل دوران تحصیلم فقط استرسو ترس داشتم از مدرسه بیزار بودم مطمئنم خیلیا مثل من همین حسو داشتن
همین خرداد ماه امسال که خواهرم امتحاناش تموم شو کارنامه گرفت معدل شد هیجده و خورده ای بابام گفت دستش درد نکنه خیلی هم خوبه تو فقط اذیتمون کردی و وقتمونو گرفتی و هزینه های بیخورد گذاشتی رو دستمون درصورتی که من وقتی همسن اون بودم دقیقا تو همون پایه معدلم بیست شد و به عموم پز میداد که دخترم بیس شده و دختر تو هیچی اخه با دختر عموم همسنم من
خیلی وقتا قشنگ تو خونه راحت بهم میگن که خواهرت از تو بهتره