2777
2789

سلام

من بخاطر سقطی که قبلا داشتم تو دوره بارداری خیلی استرس کشیدم،کلی دارو مصرف میکردم اتفاقی نیفته

تا اینکه به این استرس یه ترس دیگه ام اضافه میشد

ترس از زایمان

منی که کلاسای زایمانم شرکت نکرده بودم هروز تو نی نی سایت خاطرات زایمانو میخوندم

میدیدم اکثرا سزارین رو قبول دارن

ولی میومدم به مادرم میگفتم کلی حرف میزد که نه طبیعی بهتره باید بری طبیعی

ترسم روز به روز بیشتر میشد😥😥😥

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

روزام تند تند میگذشت

ترسم در حدی بود که با خودم فکر میکردم اگه بچه رو نگهدارم تو شکمم چی میشه😫

رسید.... من برای اولین بار باکلی اسرار کردن مادرم رفتم بیمارستان

نه ساکمو جم کرده بودم نه چیزی......

تقریبا ۴۰ هفته بودم ،رفتم داخل هیچ معاینه نکرده ....کلی اسرار میکردم توروخدا اروم معاینه کن من میترسم


هیچ نمیدونستم دردش چقده فقط ناله میکردم

اولین معاینه هیچی نفهمیدم ،ماما گف حتما مامای همراه بگیر تو که اینطوری میترسی

گف علایمی نداری برو خونتون

انقد خوشحال شدم که بستری نشدم


ازینورم حرفای دیگران میترسوند وقتت گذشته، بچت مدفوع میکنه خطرناک برات ازینجور حرفا

شبا انقد فکرو خیال میکردم

یهو شکمم درد میکردم یکم خودمو میزدم بخواب که بیخیال درد بشم

دعا دعا میکردم صبح بشه دردی که داشتم برای زایمان نباشه🤭

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792