بیاین میخام یچیزی تعریف کنم راهنماییم کنین

اسی فکر کنم شوهرت اگه براش بی اهمیت بود نمی رفت

ببین این دفعه زنگ زدن برین بهش ببین تجربه دارم میگم شده شر به پا کنی خب نری بزاری بری خونه بابات اینکار

تو که نری ببین اون تنها می خوادبره با زن و شوهر که چی دیگه شوهر اون که نمیپذیره اون رو تنها

زورت به شوهرت نمی رسه اکی

زورت به اون پتیاره نمی رسه اکی

ببین زورت که به خودت میرسه ببین چنان شری به پا کن اینبار دیگه بهتون زنگ نزنن 

بگو اقا خوووووشم نمیاد ازشون تمام 

دیگه شوهرت نمی تونه مجبورت کنه با پسرخاله اش رفت و امد کنی شده بزاری بری خونه ی بابات برو اسی 

حداقل میفهمی چند چند شوهرت 

ببین اگه شوهرت گذاشت کنار اونارو بدون کرم از خودش نیست اگه دیدی نه اینم یه پاش میشله اسی مطمعن باش اینم بدش نمیاد 

تو نرو دیگه اختیار خودت رو داری اتفاقا ببین اینبار کرم از کیه دقیقا

ببین اینجوری بگی، هم شوهر اون شاید بهش بربخوره و یه تکونی به خودش بده، هم شوهر خودت خجالت می‌کشه و سعی می‌کنه دَم پَر زنه نره

یعنی سره لجش باتو میخواد باشون رفتوامد کنه؟ نزدیکترین ادم بهش تو زندگیش تویی واسش.بهش بگو یعنی رفتو امد باپسرداییت مهمتره از من که ناراحتم تو کنارشون بخاطررفتارزنش؟عجب ادمیه شوهرت حرسم گرفت.من باشم پوستشو میکنم بخدا 

اگه شوهرت باز هم گفت اخم کن بهش یک جوری رفتار کن که دیگه روش نشه جلوی تو از زنی دیگه تعریف کنه.بگو بهش خوبه منم از یک مرد نامحرم جلوی تو تعریف کنم.

ببخشیدا من بی ادب نیستم، ولی دیشب باید به شوهرت میگفتی: انگار تو هم دوست داری مثل پسرخاله‌ت یه زن خراب گیرت می‌افتاد 🤬🤬🤬

نه نرو خونه بابات چون اونا بفهمن بدتر میشه شوهرت میفته سر لج اگه خودت تونستی حلش کنی خیلی بهتره.تو هم از شوهره اون تعریف میکردی ببینم عکس العملش چیه.اگه بدش اومد میگفتی چرا تو از زنه اون تعریف میکنی خب این به اون در

دیر نشده، دفعه بعد که حرفش پیش اومد بگو. بعدم بگو اگه برات جذابه منم برم به مردای دیگه توجه نشون بدم

ببین این داره با سیاست قاپه شوهرتو میدزده.من موندم مگه خودش شوهر نداره زنیکه بیشعور چه مرگشه لعنتی.مردام کسی بشون یکم چراغ سبز نشون بده میگن ببینم چخبره.بنظرم با یه مشاوره صحبت کن سعی کن توجهتو به شوهرت بیشتر کنی.توهم زبونتو چربو نرم کن نزار کسی بغیر تو به چشمش بیاد