اونایی که تجربه افسردگی دارن

من دوتا دکتر رفتم روانپزشک  ولی قرصاش هیچ اثری نداشت بعد دوروز قطع کردم،،ولی مشاوره خوبههه،،قرص ب نظرم خوب نیست واینکه بخای قرص بخوری تا آخرش باید بخوری

من اصلا اجازه نمیدم به مرحله افسردگی برسم.

بیاد خدای مهربون بودن

خودباوری واعتماد به نفس.

فکر کردن به موفقیت ها.

خواندن قران

گل گاو زبان ،،چایی کوهی،،عرق بیدمشک،اینا خوبن بخور

نه عزیزم اشتباه می کنی این یه نوع سرماخوردگی روحیه اگه درمان نشه بدتر میشی.

اگه سرمابخوری وهی دکترنری نهایتا سینوزیت میگیری بهتر که نمیشی.

بعدم هرکی بهت میگه به داروها عادت میکنی اصلن اینطورنیس .یه دوره میخوریو  تمام .

 درضمن بی ضررترین ترین داروها داروهای اعصابه.

توزیاد افسرده نیستی من اون زمان حوصله خودمو نداشتم حموم نمیرفتم ب زور،،مسواک نمیزدم ووووووفقط بی قراری ،استرس گاهی هم مث لش می‌افتادم زمین،،حال نداشتم ،،شبا تا صبح نمیخابیدم ،حالا تو اومدی تاپیک زدی پس خیلی افسرده نیستی یکم روحیه ت خراب شده....

کلن اگه روشهایی که اسلام گفته رو رعایت میکردیم هیچ وقت دچارمشکلات الان نمیشدیم.

مثلن ایستاده آب خوردن درروز و...اینا واقعا موثره.بدون روسری دسشویی نرفتن،باپای چپ رفتن و....اینا همه حکمت دارن که متاسفانه بعضیا به مسخره میگیرن.

الان خیلی ازروحانیونو نگا میکنی ببینید چقد آرامش دارن و طول عمرشون زیاده.

وخیلی چیزای دیگه که دین اسلام گفته  وهیشکی رعایت نمیکنه مثله خوده من.

منم ی دخترررر کاملا شر وپرجنب جوش وشوخ وفعال بودم ولی سه دوره منو گرفت من کاخ آرزوهام ریخت وسه بار من ویران شدم من دلیل داشت ودلیلش پوچ واهی بود 😢دیگههه قسمته،،الانم خوب شدم ولی مث سابق نیستم این افسردگی ها دندونهای صدفی رو داغون کرد موهای پرم رو نازک کرد،پوست گندمی بدون لکمو داغون کرد وازهمه بدترمن ب بیماری آشالازی دچار شدوپوکی استخوان گرفتم....

درسته ولی همه ی شرایط مث هم نیستن گاهی افسردگی خودش میاد

کجاشو نفهمیدی؟؟؟؟

نه  مادرم ب زور میداد بهم مینداختن دور دوست نداشتم چووو بیافته دنبالم،،ولی دوستم افسرده شدقرص خورد بعد عادت کرد بهش وابسته شد وبدتر چون بخوری باید تا آخر عمرت بخوری البته این تجربه هامه،اگه استرس وتپش قلب داری پراپرا نول بخور،،برو بازار چیزهای رو ک قبل دوست داشتی بخر خرت پرت واینا خرید حال آدمو خوب میکنه برو کوه و دشت پچرخ من شوهرم ی بار اصرار کرد گفت بیا گفتم نمیام ب زور منو برد اومدم پایین از ماشین انقد حالم خوب شد باد میخورد تو صورتم حالمو خوب میکرد شوهرم منو برد بالای ی تپه میگفت بدو باور کن انقد موثر بود،،ولی من مادرم وشوهرم خیلی خوب بودن وصبوری میکردن ....

من روانپزشکان گفتن باید بستری شه تو ی هفته بخدا هیچی نمیخوردم ن آب ن غذا فک کن اصلا گرسنه نمیشدم،،شوهرم ومادرم گفتن بستری بدتر میشه خودشون کمکم کردن

ن من ضعیف بودم گلم درسته شاداب بودم ولی با کوچکترین چیزی بهم می ریختم وهمش توفک میرفتم مثلا میگفتم چرا فلانی اینو گفت همش خود خوری میکردم،،ولی الان خیلی بهترررر شدم اصلا دیگه حرف مردم برام مهم نیست میگم فقط آرامش آرامش خودممممم وبچه هام ‌.‌ ‌‌‌