یکی از فامیلای دور بابام مبتلا شده بود خیلی وحشتناک بود حتی خانومش چندشش میشد بهش برسه، همش مادرش کنارش بودگ نه خوب نشده میگن تا آخر عمرش اینطور می مونه، اولش چندماه بیمارستان بستری شد کسی جرات نمیکرد ملاقاتش بره چون خیلی شدید بود گ همه فک میکردن شیشه مصرف میکنه که اینطور شده که گفتن نه پیسی گرفته