آره بچم 18اهش بود. تازه هیچکسم پیشم نبود. خودم تنها. دوساک چمدون و یه بچه. سفر اجباری بود.
تو فروذ گاه عملا پدرم دراومد تو صف کارت پرواز و اینا یا باید صف رو میدادم ب نفر بعد. یا باید میدویدم دنبال بچه.
خلاصه ک تا هواپیما تحمل کردم.. تو هواپیما تو بغلم نشست اینقد دوییده بود خسته بود. پستونک گذاشتم ذهنش گوشش نگیره و خوابید تا مقصد.
من میگم یکم سیتریزین بده بهش هم آرومش کنه هم خوابش بگیره تو پرواز