تاپیک زدم ک برا برادر شوهرم رفتن خواستگاری ب من و همسری هیچی نگفتن
الان مادر شوهرم جاری ایندمو اورد پیشم معرفیش کرد به خودش ک گفتم خوشبخت شی
اما ب کنایه ب مادر شوهرم گفتم دیگ زحمت نمیدادین بگین میزاشتی عروسی دیع از در همسایه میشنیدم
دیدم میگ عروس گلم بخدا خود برادر شوهرم گفته ب زن داداش نگین میخام سوپرایزش کنم
پسرع کودن قبل میومد همه روابطی ک داش ب من میگف الان ترسیده برم ب این دختره بگم بهانه سوپرایز گرفته
وایی دلم میخاد برم بزنم تو گوشش
😤😤😤