پروردگارا شکرت که بهترینها را برایم مقدر کردی.پدر و مادری که مثل کوه پشتم هستند همسری که عاشقانه و دلبرانه کنار هم زندگی میکنیم دختری که مثل گل پاک است و برادر و خواهری که عاشقانه همدیگر را دوست داریم...خدایا شکرت که در این دنیای به این قشنگی حسرت هیچ بر دل این بنده ات نگذاشتی❤
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
قارچ رو حالت عادی فریز کنی لیق می شه مثله پلاستیک می شه .قارچ ها رو تمیز بشور خورد کن بریز تو آب داغ بپزه تا رنگش یه کم تیره شه درش بیار همون لحظه بریز تو یه آب یخ به این عمل می گن شک وارد کردن بعد آب کشی کن بسته بندی کن استفاده کن
این مطلب اصلا تبلیغ چیزی یا کسی نیست تنها داستانی کوتاه از زندگی منه .من 31 سال عمرمه تقریبا روز خوش ندیدم یعنی دیدم اما همیشه از خودم متنفر بودم بقیه رو خوب می دیدم خودم رو داغون می دیدم همیشه همه از من بالاتر بودن همیشه افسردگی کامل داشتم هزاران هزار کتاب هم خوندم اما تاثیر نداشت روان پزشک رفتم اونم چند بار کمکی نکرد باهاشون صحبت می کردم می فهمیدم من خوبم تا اونا همشون مشکل دارن و وانمود می کنن ندارن . زندگی من شده بود روز و شب یه بار خیلی سنگین از فشار و درد رو همراه خودم کشیدن تا با روش آلفا آشنا شدم اوایل خیلی خوب بود اما یه مدت زیاد که انجام دادم احساس کردم پرت شدم بیرون .چون طولانی بود بقیه ش در لینک موجود در صحفه خصوصی منه
اول اب جوش میاری ابلیمو یا سرکه با نمک میزنی قارچ خورد شده رو اضافه میکنی ۵ دقیقه که قل خورد خاموش میکنی و ابکش میکنی بعد فریز
کریستین بوبن نویسنده مورد علاقه من تو کتاب دیوانه وار میگه هنر اصلی هنر فاصله هاست. زیاد نزدیک به هم می سوزیم. زیاد دور از هم یخ می زنیم. باید جای درست را پیدا کنیم و همان جا بمانیم.برای من عجیبه ما معتقدیم به دوری و دوستی ولی اصرار به ازدواج داریم. بله فرار از تنهایی نیاز به حس امنیت و یک رابطه جنسی مستمر و سالم و در نهایت فرزند آوری هست ولی باید به این جنبه هم فکر کرد که چقدر دوست داشتن واقعی را با عادت کردن به ف*اک دادیم؟ حسابش را کردیم که چقدر استعداد خصوصا زنان به تبع ازدواج از بین رفته؟ حسابش رو کردیم که چقدر آدم مهاجرت تحصیل تو بهترین دانشگاه ها شغل در یک شرکت بین المللی و یا دنبال کردن هنر و کار مورد علاقه رو گذاشتن پای این حضور همیشگی کنار هم ؟ پس اگه زندگی شما از عشق ناب به عادت رسیده اگه ازدواج شما چیزی شبیه به توقف پروژه توسعه فردی بوده اگر برای رشد یک نفر باید جای پایش روی شانهء له شده دیگری باشد اگر فارغ از فشار خانواده و دید جامعه و قانون آدم ثروتمند و قدرتمندی بودید انتخاب شما در این لحظه دیگه همسر شما نیست باید بگم چیزی شبیه به مرگ تدریجی رو تجربه می کنید. برای دوباره عاشق شدن و عاشق موندن تلاش کنید به طول زندگی فکر نکنید مهم نیست چند روز و چند سال کنار هم هستید به عرضش فکر کنید به اینکه از لحظه لحظه ی زندگی کنار هم لذت بردید یا نه برای من خیلی عجیبه آدم ها از خیانت می ترسند اما از عادت نمی ترسند آدم مگر چند بار زندگی می کنه که بیست سی چهل سال رو با کسی بگذرونه که لاجرم باید با اون باشه دوستش نداشته باشه و مثل یک کارمند مثل یک همخانه باهاش ادامه بده.