من ازدواج کردم بچه دارم اونا نوه دارن ولی ول نمیکنن دارن پوست همدیگه رو میکنن بخدا خیلی دوسشون هرجورم باهاشون حرف میزنم فایده نداره زبونم مو دراورد اخه مگه من غیر اونا کیو دارم !!خسته شدم دلم گرفت ازشون هی مامانم زنگ میزنه هی بابام زنگ میزنه دیگه چقدر آخه چند بارم تو مرحه جدایی بودن دیگه آ خرین بار وکیلشون منصرفشون کرد من باردار بودم اونموقع یادم میاد تا حالا اینا دعوا داری روز خوش ندیدم خونه بابام ..هر روز هرروز دعوا جلوی شوهرم خجالت میکشم چقد به روم نیارم اون نفهمه...الانم دارم بچمه از شیر میگرم هیچکسو ندارم کمکم باشه آدم دلش میگیره ..شوهرم هم حوصله بچه رو نداره گریه ککنه داد میزنه میترم بچم عصبی بشه
ای دلارامی که جان ما تویی بی تو ما یک نفس آرام نیست ...😍
فبای آلاء ربکما تکذبان پس کدامیک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟سوره الرحمن۲۲ آبان ۹۸«از رحمت خدا نا امید نشوید؛ زیرا جز کافران کسی از رحمت خدا نا امید نیست.»سوره یوسف آیه ۸۷
میترسم افسردگی بگیرم همین الانشم خیلی تحمل میکنم سعی میکنم فکر نکنم همش از خدا و امام زمانم کمک میخوام ..هیچ کسبو ندارم برم خونش یا اون بیاد همه به فکر زندگیه خودشونن ..فکر میکنم میگم چقدر تنهام
ای دلارامی که جان ما تویی بی تو ما یک نفس آرام نیست ...😍
فقط میتونم بگم متاسفم،آخه پدرومادری ک نمیتونن باهم کناربیان فکرمیکنن فقط خودشونن ک آسیب میبینن ،خب شما بچشون هستی داغونتون کرده رو زندگی آیندت تاثیرگذاشته روهمسرت رو بچت 😔ای خداااا
ولی یه کم خود را به (خریت )زدن برای موندگاری رابطه نیازه،،،نمیشه همش فهمید وبه روآورد....
منم یه مدتی مشکل شما رو داشتم من ازدواج کردم دوتا بچه دارم برادرم ازدواج کرده یه مدت همینطور بودن ما هم همش سعی میکردیم حلش کنیم سری اخر کلا بی محل کردم داداشمم به مامانم گفت طلاق بگیرن مرگ یه بار شیونم یه دیوونمون کردین همش دعوا دارین اینجوری یه سال سرزیوناییم بعدش ول میشه نه هرروز دیگه خودشون خوب شدن حدااقل جلوی مل بهتر شدن
عزیزم تو الان خودت یه خونواده داری نمیگم بیخیال اونا شو ولی نذار تو زندگیت تاثیر بذاره بهیچ عنوان هم پیش شوهرت بازگو نکن بچه تو هم سرگرمی کن ببر پارک اسباب بازی جدید واسش بگیر
به نظرم قطع رابطه بهتره محترمانه بگو من خودم جوان هستم و تجربه ندارم کمکی نمی تونم بکنم خواهشا مشکلات رو نزارید خانواده شوهر من هم بفهمن اگه از هم بدتون میاد منو که دیگه دختر تون هستم دوست دارید حتما پس نزارید آسیب ببینم و برای آرامش من هم که شد برین روانشناس وگرنه جدا شین وگرنه من مجبورم برای حفظ زندگیم ازتون فاصله بگیرم
درست مثل پدر و مادر من با این تفاوت که اینا اصلا قصد جدا شدن از هم رو ندارن ولی مدام با هم میجنگن . ولی خوب بعد 40 سال دیگه به این شرایط عادت کردن. منم کاری به کارشون دیگه ندارم نهایتا یه تشر به این می زنم یه تشر هم به اون میزنم تا جو آورم بشه . چیزی که مهمه ارامش و خوشبختی شما و همسرتون و بچه اتونه نباید بزاری زندگیه اونا برای شما هم تکرار بشه و باید درس بگیری . ببین چقدر خودت آسیب دیدی نزار بچه ات هم وقتی بزرگ شد مثل شما بشه . محیط ارومی رو براش فراهم کن .
خدایا ازت ممنونم که بهترین شوهر دنیا رو نصیبم کردی