دیشب از بیرون. ک اومدیم سریع غذا درست کردم تا بچه بخوابونم دیگه غذا حاضر. باشه بچم رو. پام میخوابه به شوهرم گفتم گشنمه غذا حاضره بیار. تا باهم بخوریم گفت بچه رو. بزار پایین خودت پاشو. بهش گفتم میدونی بیدار. میشه سر. شد. میزارم گشنمه غذا بیار با هزار. بدبختی برا من اورد. برای خودش نیاورد. اومد کنار من خورد ماست میریخت تو قاشقم اصلا ی وضعی حالم بد. میشد اما هیچی نگفتم گفتم پاشو. غذا. بیار گفت بسته چقدر. میخوری اخرشم گوشیمو. گرفتم دستم کشید. از دستم اخرش عصبی شدم قهر کردم الان هنوزم دارم حرص میخورم تمام گناهای چند. سال پیشش اومده جلو چشمام
اوه سخت نگیر عشقم
خودتو اذیت نکن😘
هرکی فهمید برای منم توضیح بده
مطمئنی شوهرت بود؟بچت نبود،؟😐😐😐چقد رفتاراش بچه گانست
مهد کودکه😒
چقدرعجیبید😮😮😮😮
بیخیال منم قهرم با شوهرم اصلا نمیخوام در موردش حرف بزنم تو هم زیاد بهش فکر نکن
چقدر بچگانه رفتار میکنید,,,, قرارم نیست با هر کاری میکنه بقول خودت بدیاش و گناهاش بیاد جلو چشمت,, اینجوری هیچ حس و عشقی بینتون نمیمونه,,, بیشتر به خوبیاش فکر کن,,, بدیا رو بریز دور و فراموش کن
بچه رو میزاشتی رو پای شوهرت....
خدایی بعضی خانما رو فازشون و درک نمیکنم یعنی چی بزارم زمین بیدار میشه ....
خب از قبل سفره مینداختی پیشت آماده میگفتی فقط شوهرت قابلمه بیاره اونجا قشنگ میکشیدی میخوردین ..
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
4 ثانیه پیش
4 ثانیه پیش
6 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
