باسلام من خانمی 26ساله هستم که 3ساله ازدواج کردم وتازگیا صاحب فرزندشدم مشکل من اینه که شوهرم باخانواده ام مشکل داره الکی ایرادمیگیره ازهرچیزی یه چیز درمیاره میگه بی احترامی میکنن درصورتیکه اینطوری نیس وخانواده من همیشه درسختی هاپشتش بودن جایی که خانواده خودش هیچ کمکی نکردن خانواده من کمکش کردن.من ازگیرکردن بین خانواده ام وشوهرم خسته شدم لطفاراهنماییم کنیدچیکارکنم
کسی نیست؟
باهاش حرف بزن خوب شاید یه چیزی دیده به دل گرفته
از خونوادت دل بکن به شوهرت برس بگو اول وآخر برام تویی کمی از حساسیتش کم شه شاید خیلی به خونوادت بها میدی حساس شده بهشون .
سعی کن خودت تنها بری خونه مامیت یا اینکه مهمونی دارن زیاد وانستین تایم طولانی با شوهرت اونجا نباش بزا حرف الکی نزنه منکه اوایل شوهرم چیزی میگفت میرفتم خونشون از درز دیوارم ایراد میگرفتم کم کم خودش خوب شد و فهمید ی وقتایی بخاطر من باس رو چیزی ک خوشش نمیاد هم سرپوش بزاره
خیلی حساسه به کوچکترین چیزایرادمیگیره منم بهش میگم اینطوری نیس از زوی قصد نیس میگه تو توجیه میکنی
میگه خانواده توازمن خوششون نمیاددشمنن بامن
درصورتیکه من خانواده ام خیلی دوستش دارن هرچی بگه انجام میدن وقتی پیششونیم یه جوری رفتازمیکنن این راضی باشه ولی
بیشتر این مشکل وقتی پیشمیاد که مرد حس میکنه همسرش خانوادشو بیشترازون دوست داره یجورایی حس حسادتشه.
من مامانم اینادورن ازم یعنی رفتن یه شهردیگه.اصلا نمیزاره تنهابرم خونشون.میگه خانواده توبه زندگی ماحسودی میکنن نمیخوام ماخوب باشیم مگه میشه؟درصورتیکه ماالان خونه خریدن وهرچی که داریم مدیون بابای منیم
عزيزم به نظر ميرسه شما زياد از خانوادت حمايت ميكني همين كه ميگي بابام بود كه تونستيم خونه بخريم و اين حرفا براي شوهرت سنگين ميوفته حتي اگه عين حقيقت هم باشه نميتونه تحمل كنه
اولين فرد زندگي يه زن، شوهرشه
يه مدت كوتاه بيا از توجيه و حمايت و پشتيباني شوهرت
دل به دلش بده اگه دلخور ميشه بهش حق بده نگو اشتباه ميكني، بذار حساسيتش از بين بره
به هيچ عنوانم بهش نگو تو اعتماد به نفس نداري، خرد ميشه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
