2777
2789
عنوان

درد دل

196 بازدید | 22 پست

سلام 

راستش من یه دختر ۱۷ساله ام یه ماه دیگه میشم۱۸دلم خیلی گرفته خیلییییی زیاد از بچگی غم و غصه داشتم هیچ وقت تو زندگیم یه روز خوش ندیدم پدر و مادرم ۴۰سال اختلاف سنی داشتن مادرم زن دوم بابام بود و دوتا خواهر کوچیکتر دارم بابام به غیر ما چهارتا پسر و یه دختر داشت که همه وضع مالی خیلی خوبی دارن و شاغلن و دستشون به دهنشون میرسه من هشت سالم بود که پدرم سکته کرد و زمین گیر شد بابام اون موقع ۷۹سالش بود ۹سال مریض بود تموم کاراشا مامانم میکرد حموم و اصلاح و همه چی ما تو این نه سال تموم زجر دنیا رو کشیدیم هیشکی دلش بحالمون نسوخت بابام گاهی وقتا اذیتمون میکرد چون مریض بود خیلی بد هیشکی کمک مامانم نمیداد شش تا عمو و چهارتا عمه داشتم ولی هیچکدوم نه بفکر ما بودن نه کمک مامانم میدادن حتی بابام ببرن دکتر همش مامانم یه حقوق بازنشستگی بخور نمیری هم داشتیم که گاهی وقتا کم میومد زیاد نبود هفتصد هشتصد بود خلاصه شبو روز جز حسرت و غم و غصه چیزی تو دلم نبود شبا تا صبح قایمکی زیرپتو گریه میکردم تا خوابم میبرد به هم سن و سالام حسودیم میشد همیشه تو مدرسه خندون و شاد بودم هیشکی باورش نمیشد من چقد غم و غصه دارم بعد از نه سال مریضی بابام فوت شد وقتی بابام مرد من ۱۶سالم بود یه خاستگار پیدا کردم فامیل مامانم اینا بود ۲۱سالش بود پسرخیلی خوبی بود تنها کسی که دلش برام سوخت اولین آدمی ک طعم دردمو چشید و حس کرد با تعریف کردن قصه زندگیم باهام اشک ریخت خیلی دوستم داشت خلاصه اومدن خاستگاری و داییم هم بود ولی مامانم ب عموهام و پسرا بابام زنگ زد که بیان گفتن بما مربوط نیست خلاصه خاستگاری با داییم انجام شد و نشون گزاشتن الان یک سالو خورده ای هست که باهمیم و نامزدیم ولی حتی دایی هامم مارو فراموش کردن همه مارو فراموش کردن ی عمو دارم از وقتی بابام مرده میاد از درخونمون رد میشه حتی نمیپرسه زنده این یامرده خونشونم پایین خونمونه همه نامردن هیچ وقت نمیبخشمشون خیلی تنها شدیم منو و مامانمو و دوتا خواهرام تنهای تنهاییم نه کسی بهمون زنگ میزنه کسی میاد بهمون سر بزنه دلم واسه بابام تنگ شده بعضی وقتا میگم کاش بودخیلی دلم پره قراره نامزدی بگیریم ولی کسی نیست نه پدری دارم نه برادری نه عمویی نه دایی هیچکس تنهای تنها همش غصه میخورم ک چرا سرنوشت من اینه مامام گفت اگه هیچکس نیومد چنتا از مردا همسایه رو التماس میکنم بیان واسه نامزدیت نمیدونم چکار کنم دلم میخواست منم مث همه دخترای خوشبخت و خوشحال بودم.... 

آخر راه اومدن با روزگار گره کوریه که بخت منه...

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

عزیزیم از صمیمم قلبم دعا میکنم خوشبخت ترین بشی همسرتم برات هم همسرباشه هم پدر هم برادر ک دیه غصه نخوری مطمعا باش بعد هرسخنی اسونی هست خدای ما بهترین خداهه گلم 

یادی کنیم از اونایی ک.قرار بود همیشگی باشنچطوری نصفه نیمه😑✋✌

الهی بمیرم برات عزیزم خیلی ناراحت شدم بغضم گرفت واقعا نمیدونم چی بگم ادم می مونه

عزیزم غصه نخور شما خدارو داری، خداروشکر کن نامزد به این مهربونی داری تنتون سالم باشه احوالتون نمیگیرن که نگیرن دنیا همیشه اینجوری نمی مونه در همیشه رویه پاشنه نمیچرخه ناراحت نباش از ۱۷ سالگیت لذت ببر خدای شما هم بزرگه.موفق باشی.

به درک که نمیان سر بزنن منم ۱۰سالم بود بابام فوت شد عمو هام کلا باهامون قطع رابطه کردن  مارو میدیدن روشون میکردن اونور  ۱۴ سالم بود از سر بی کسی و اینکه یه نون خور کم بشه تا داداشام راحت تر باشن با پسر همسایمون نامزد کردم عموهام هیچکدومسون تو نامزدیم نیمدن فقط مردای همسایه و چن تا از فامیلا ی دور اونا واست مهم نباشن نامزدت چطوره باهات خوبه ؟؟

عزیزیم از صمیمم قلبم دعا میکنم خوشبخت ترین بشی همسرتم برات هم همسرباشه هم پدر هم برادر ک دیه غصه نخو ...

مرسی ممنون💋💙

آخر راه اومدن با روزگار گره کوریه که بخت منه...
الهی بمیرم برات عزیزم خیلی ناراحت شدم بغضم گرفت واقعا نمیدونم چی بگم ادم می مونه عزیزم غصه نخور شما ...

خیلی ممنون💙💙💙💙

آخر راه اومدن با روزگار گره کوریه که بخت منه...
به درک که نمیان سر بزنن منم ۱۰سالم بود بابام فوت شد عمو هام کلا باهامون قطع رابطه کردن  مارو می ...

اره اون خیلی خوبه باهام تموم کارا خونمون انجام میده به مامانم میگه من جا پسرت هوا من و خواهرام داره همجوره پشتمونه خیلی خوبه بخدا اگه اون نبود ماهم نبودیم 

آخر راه اومدن با روزگار گره کوریه که بخت منه...
اره اون خیلی خوبه باهام تموم کارا خونمون انجام میده به مامانم میگه من جا پسرت هوا من و خواهرام داره ...

خب خیلی خوبه که  چرا فکر میکنی بد بختی پس  ولی من اصلا از ازدواجم راضی نیستم و پشیمونم ۱۷ سالمه همسن تو هم

برا منم دعا کن همسن توام اما منم پر دردم 

هرچی واسه خودم دعا کردم فایده نداشت ایشالله واسه تو داشته باشه امیدوارم همه غم و غصه هات یادت بره و یروز بشینی بشون بخندی 💙💙💙💙

آخر راه اومدن با روزگار گره کوریه که بخت منه...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز