سلام خواهرهای گلم من الان یک هفته است خونه مادرمم علتش تو تاپیکای قبلم هست از بس خسته ودل شکسته ام دیگه حال ندارم از اول بگم لطفا یه نگاهی بندازین بعد که اومدم خونه مادرم قهر بعدش فهمیدم یه شماره ای که تو گوشی شوهرم به اسم اقا ثبت بوده تا یک زن سن بالاست خیلی دلم شکستت خیانتش هم اضافه شد بعد دیروز بعد اینهمه وقت اقا پیداش شده ماول با ارومی حرف زد من باهاش نرفتم قضیه خیانتشم گفتم قسم خورد که نکرده قبلا هم قسم دروغ خورده دیگه نمیدونم راس باشه یا باز دروغ دیروز صبح مستقیم از سر کار که اومد با ارومی با من حرف زد ولی من باهاش نرفتم بعد که رف خونشون عصر باز اومد دم حیاط تا اخلاقش باز بده منم موندم دیگه انگار دوست دخترشم از وقتی اومدم قهری تلاشش اون دوبار اومدن وزنگ وچند اسمس بوده اونم فقط توش حرف ابروشه زده اصلا منو بچه رو دوست نداره نه دنبال بچه اومده نه برا من تلاشی کرده دلم اتیش گرفته چهارسال با این سوختم اینم یک ذره براش مهم نیستم