2777
2789
عنوان

اگه منزل مادر همسرتون دعوت باشید و ...

| مشاهده متن کامل بحث + 418 بازدید | 43 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خب شاید نمیتونسته بخاطر ینفر یه غذای دیگه درست کنه بیخیال باش اگه نمیتونی بخوری سر سفره نونو ماستو ا ...

عمو همسرم سرما خورده بود برای اون اختصاصی سوپ رژیمی گذاشته بود

پسر جاریم 8 سالشه اگه غذا دوست نداشته باشه حتی توی سفر هم که باشیم براش یه چیز دیگه درست میکنه

مراعات همسرمو هم همیشه میکنه

برادر شوهرم هم پیاز دوست نداره همیشه رنده میکنه 

فقط به من بی توجهی کرد

عزیزم اون ی مادره ی اشپزخونگی یا اشپز رستوران نیس بخواد طبق میل همه رفتار کنه 

هرچی درس کنه شمارو دعوت کرده یعنی احترام برات قائل شده پس شمام احترام قائلشو هرچی درس کرد بخور حالا ن تا تهش ولی بخور 

هیچوقت هم توقعات ببخشیدا بیجا نداشته باش بنظرم توقعت اصلا بجا نیس 

ب دل نوهاش راه میاد چون نوهاشن عزیزم بنده خدا چندتا دست داره بخواد ب سلیقه هرکس ی غذا درس بکنه 


چه فرقی میکنه میتونست کنار اون غذا یه کشک بادمجون بگذاره یا کوکو کاری نداشت که 


خیلی فرق می کنه..... چه غذایی باشه

هنوز مادر نشدم، اما می دانم که خیلی دلم برای کودک نداشته ام تنگ شده. دلم لک زده برای کودکی که جای خالیش تنها دغدغه زندگیم شده... این روزها تنها خدا می داند و می بیند که مادرانگی هایم را چگونه در تنهایی و خلوتم بروز می دهم. با کودک نداشته ام راه می روم و حرف می زنم و مدام زیر لب می گویم کی از پیش خدا می آیی؟؟؟ملاقاتت با خدا تمام نشد؟؟نمی دانی اینجا برای داشتنت هزار راه نرفته را می روم تا تو را به دست بیاورم...می دانی فرزندم تا پای جان برای داشتن رفته ام....تمام گفته ها و ناگفته ها را تحمل کردم تا روزی تو را در آغوش بگیرم .....بیا که دیگر تاب نگاه سنگین جماعت را ندارم ... امسال هم گذشت و نیامدی و مادر نشدم اما هیچ کس نمی داند که حس مادرانگی ام از تمنای وجودم لبریز شده ... هیچ کس نمی داند درونم داغ نداشتنت مثل کوه آتشفشان در حال انفجار است.... فرزندم اینجا برای داشتنت دست بهر کاری زده ام ... هزار درد را متحمل شده ام .... انصاف نیست کسی را که برایت این همه بی تابی می کند را بیشتر از این چشم انتظار بگذاری .... من خودم را همین حالا هم مادر می دانم بخاطر حسی که برای داشتنت از وجودم لبریز شده بخاطر تمام سختی هایی که برای داشتنت از یک مادر واقعی بیشتر کشیدم.... بی منت....  اما هیچ کس مرا مادر خطاب نمی کند .... می دانی تا تورا نداشته باشم هیچ کس مرا مادر به حساب نمی آورد .... عزیزترین آرزویم ؛ بیا و رویای های مرا سروسامان بده... (خدا جون هیچوقت چیزی رو زوری ازت نمی خوام.... اگه مصلحتم نیست فقط به دلم آرامش بده ....  من یک مامان صبور می شم  ) و من بالاخره مامان شدم خدارو شکر 😍🥰😘🥳
چه فرقی میکنه میتونست کنار اون غذا یه کشک بادمجون بگذاره یا کوکو کاری نداشت که 


میدونم 

میخوام بدونم چه غذایی رومگه درست کرد که شمادوست نداشتید؟

🌿اللهم عجل لولیک الفرج🌿

هر وقت اونجا دعوتی یه ظرف کوچیک غذابذر تو کیفت اگه غذا رو دوست نداشتی نخورو غذای خودت بخور 

یا هم پاشو بگو مامان جون من این غذا دوست ندارم میشه یه نیمرو واسه خودم بپزم تعارف نکن 

محتاجم به دعا
هیچ کس هیچی نگفت همسرم گفت برات سالاد بکشم؟

اومدی خونه به شوهرت میگفتی بهش بگو از این به بعد خونه مادرش حواست به غذا خوردنت باشه من به شوهرم گفتم اونجا سختمه خودم غذا بگیرم خودش همه چی برام میریزه میخوایم اونجام بریم یه مادرش میگه که چی درست کنه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792