2777
2789
عنوان

روزنوشت هاي يك زن سي ساله (٤)

131 بازدید | 9 پست

توي حياط خلوت نشسته بودم. با اعصاب خرد داشتم جاسيخي را كه يك هفته اي گوشه آشپزخانه افتاده بود سر جاي قبلي قرار مي دادم كه خورد به توده اي از پلاستيك هاي توي كابينت كه به ترتيب اندازه روي هم چيده شده بودند و كل كابينت بهم ريخت. روي زانوهايم نشستم و با اعصاب خردتر از پيش دوباره همه را مرتب كردم. بعد از مرتب كردن نشستم روي چهارپايه ي چوبي اي كه هميشه اينجاست. خسته بودم و انگار كوهي جابجا كرده بودم. به اين فكر كردم كه بايد تلاش كنم نظم را به ذهنم برگردانم. همه چيز درهم و برهم و شلخته است. همه چيز ناتمام است. همه چيز فقط شروع شده و همه با هم توي سرم چرخ مي زنند.


* اينجا جاي من نيست. حياط خلوت را مي گويم. مأمن همسرم است. اينجا سيگار مي كشد و خلوت مي كند. اينجا بودنم نگرانش كرده. آمده و مي پرسد: خوبي؟ مي گويم: خوبم.

"هلیا! احساس رقابت، احساس حقارت است. بگذار که هزار تیرانداز به روی یک پرنده تیر بیندازند. من از آنکه دو انگشت بر او باشد، انگشت بر می‌دارم. بگذار آنچه از دست رفتنی‌ست از دست برود".     نادر ابراهيمي

ادامه

بیکار نباش برای ظهور امام زمان (عج) صلوات بفرست😍❤کاش دستان خدا پیدا بود، 🙌تا درآن وقت که بی حوصله و تنهایی 😒و دلت از غم دنیا دریاست 😢بزنی تکیه به آن 😌و بخندی به همه رنج جهان 😃آره من مذهبی ام😎 عقب مونده و جاهل نیستم توی قفس هم زندگی نمیکنم 😏عاشق چادر مشکیمم 😍😍😍❤تو اگه غیر مذهبی هستی ؛عقایدت رو واسه خودت نگه دار 🤗حق نداری به من و چادر و دینم بی حرمتی کنی باشه؟ آفرین😌

لایک بنما

درحادثه کربلا با سه نمونه شخصیت روبه رو می شویم!      "اول حسین (ع)حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شودتا آخر می‌‌ایستدخودش و فرزندانش شهید می‌شوندهزینه انتخابش را می‌‌دهدو به چیزی که نمی‌خواهد تن‌ نمی‌‌دهداز آب می‌گذرد، از آبرو نه‌"            دوم : یزیدهمه را تسلیم می‌خواهد مخالف را تحمل نمی‌‌کندسرِ حرفش می‌‌ایستد نوه‌ پیغمبر را سر میبرد بی‌آبرویی را به جان میخرد تا به چیزی که می‌‌خواهد برسد"                    سوم: عمرسعد به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرّم در تردید است هم خدا را می‌خواهد هم خرماهم دنیا را می‌خواهد هم آخرت هم می‌خواهد حسین (ع)را راضی‌ کند هم یزید راهم اماراتِ ری را می‌خواهد، هم احترامِ مردم رانه‌ حاضر است از قدرت بگذرد، نه‌ از خوشنامیهم آب می‌خواهد هم آبرودستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی‌ استکه به هیچکدام از چیزهایی که می‌خواهد نمی‌‌رسد، نه سهمی از قدرت می‌‌برد نه‌ از خوشنامی ما آدمهایِ معمولی‌ راستش نه جرات و ارادهِ حسین (ع) شدن را داریم، نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را اما در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هستمن بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خب

داستان نيست. روزنوشته.

"هلیا! احساس رقابت، احساس حقارت است. بگذار که هزار تیرانداز به روی یک پرنده تیر بیندازند. من از آنکه دو انگشت بر او باشد، انگشت بر می‌دارم. بگذار آنچه از دست رفتنی‌ست از دست برود".     نادر ابراهيمي
ادامه

داستان نيست. 

"هلیا! احساس رقابت، احساس حقارت است. بگذار که هزار تیرانداز به روی یک پرنده تیر بیندازند. من از آنکه دو انگشت بر او باشد، انگشت بر می‌دارم. بگذار آنچه از دست رفتنی‌ست از دست برود".     نادر ابراهيمي

قلمتو دوست دارم یه رمان خوندم زندگی شیرین اونم همینطوری مینوشت،جالب بود...سی سالگی چطوریه؟خیلیا دربارش میگن من 20سالمه خیلی دور حسش میکنم ولی میدونم که نزدیکه

کاش می شد تمامِ آدم های غمگین و تنهایِ جهان را در آغوش کشید ، برایشان چای ریخت ، کنارشان نشست و با چند کلامِ ساده ، به لحظاتشان رنگِ آرامش پاشید و حالشان را خوب کرد کاش می شد این را قاطعانه و آرام در گوشِ تمامِ آدم ها گفت که غم و اندوه ، رفتنی است و روزهای خوب در راه اند که حالِ دلِ همه مان خوب خواهد شد ...اندکی صبر ...اندکی تحمل ... ♥️.                            من از دستت ندادم،با دست پر برمیگردم یه روزی...وقتی خورشیدو میخوای،یه وقتایی رو بایدم بسوزی
قلمتو دوست دارم یه رمان خوندم زندگی شیرین اونم همینطوری مینوشت،جالب بود...سی سالگی چطوریه؟خیلیا دربا ...

بستگي داره ٢٠ سالگي چيكار كرده باشي. سي سالگي به نتيجه ي ١٠ سال قبل فكر مي كني. به اينكه بخش زيادي از عمر مفيدت طي شده.

"هلیا! احساس رقابت، احساس حقارت است. بگذار که هزار تیرانداز به روی یک پرنده تیر بیندازند. من از آنکه دو انگشت بر او باشد، انگشت بر می‌دارم. بگذار آنچه از دست رفتنی‌ست از دست برود".     نادر ابراهيمي
بستگي داره ٢٠ سالگي چيكار كرده باشي. سي سالگي به نتيجه ي ١٠ سال قبل فكر مي كني. به اينكه بخش زيادي ا ...

شما الان برگردین به ۲۱ سالگی چیکارا میکنین و چیکارا نمیکنین؟  ازدواج میکنین ؟

میگم زشت نیست یه اقایی هزار و اندی ساله منتظره ۳۱۳ نفره؟😔😔😔 .... روزی میاید از سوی مهربانی ... بیاین همگی دعا کنیم تا زودتر بیاد ... الهم عجل لولیک الفرج ... 
شما الان برگردین به ۲۱ سالگی چیکارا میکنین و چیکارا نمیکنین؟  ازدواج میکنین ؟

هيچ چيزو عوض نمي كنم. راهم غلط نبوده. وضعيت جامعه اجازه نميده اوني باشيم كه مي خوايم. ازدواجم با همسر فعليم يكي از بهترين تصميمهام تا امروز بوده.

"هلیا! احساس رقابت، احساس حقارت است. بگذار که هزار تیرانداز به روی یک پرنده تیر بیندازند. من از آنکه دو انگشت بر او باشد، انگشت بر می‌دارم. بگذار آنچه از دست رفتنی‌ست از دست برود".     نادر ابراهيمي
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز