با دوست پسرم ک خواستگارمه داشتم درباره اتفاقی ک برا دوستم افتاده حرف میزدم ک یهو بهم گفت ی درخواستی کنم منم گفتم جانم گفت شماره دوستتو بده باهاش همدردی کنم منم توپیدم بهش تا تونستم بهش حرف زدم گفتمش تو اول بخودت اول کمک کن بعد بیا بدوستام گفتم دوستام داراییای منن من هیچوقت داراییامو با کسی تقسیم نمیکنم گفت نذار از داراییات متنفر بشم گفتم مرسی ک حالموعوض کردی ینی حالمو خراب کردی