حس روزای اول بعد از زایمان

افتضاح روح و روان و هورمون قاطی پاتی . بچه هم نمی خوابه.....

خواب خواب وخوااااااب

یادت میره زاییدی همش مواظب شیکمتی😂😂

واسه من راحت بود

تا حدودا 7ماهگیش راحت بودم

بعد که شیطنتاش و لجبازیاش شروع شد قشنگ پیر شدم.

خیای بده اعصاب داغون یه جورخستگی ازهرطرفم میریزن خونت دیگه اطرافیانم کم درک باشن که بدترسریع حرف دعوادرس  میش

مامان منم بلد نبود... خودم کار می‌کردم. حس دلتنگی و خفگی داشتم مخصوصا غروب ها شوهرم سر حسودی بچه قهربود. فقط یخچال رو پر میکرد... میدونم نباید بد بگم ولی واقعا حس وحشتناکی بود... همش خسته بودم. همش باید هر دوساعت بیدار میشدم. زیر دستگاه بود سه شب تو خونه هر دوساعت باید درش می‌آوردم.... شوهرمم بعد یک ماه بهتر شد ولی کلا یکسال طول کشید تا عادی شه شرایط. 

خوب بستگی داره

من دوست داشتم دوران اولیه رو حتی نصف شب بیدار میشدم شیر میدادم رو دوست داشتم

سخت نگیر وقتی دنیا امد هروقت خوابید شما هم بخواب

از وقتی الرژی و رفلاکس شروع شد و بدخوابی شدید و شیر نخوردن...

تن درد داری 

بدنت ضعیفه

عرق میکنی شدید و هنوز ورم داری

سینه‌هات شدیدا درد میکنه و باد کرده است و نک اش زخم

از کم‌خوابی رو به موتی

هورمونات سقوط آزاد کرده، استرس داری، عصبی هستی و شدیداااااا ناراحت

یه شیکم سیاه و آویزون داری که دلت نمیاد نگاش کنی

....همینا یادم میاد فعلا

وای 😂😂😂

خوبیش این بود ب همه گفتیم نیاید خونه.. میخوایم ولیمه بگیریم.. دیگه از مهمون بازی راحت بودم. فقط مادر شوهر و پدر شوهرم سر میزدن  مامانم بود 

حسابی تو دلشو خالی کردی😂

اولا مبارکه و انشالله بسلامتی بیاد بغلتون.

دوم مثبت فکر کنید تا اتفاق بیفته.

سوم من در تمام بارداری گوله ی انرژی و شادی بودم. اما بعد زایمان دچار ترس و حمله عصبی و ... شدم. همش گریه میکردم و میترسیدم اگه بخوابم بچم دور از جونش بمیره.

اما.... اینا موقتیه و اثر افت هورمونا و داروی بیهوشی.

به همسرتون بگید از الان که مراقبتون باشه و ادمای با روحیه و شاد کنارتون باشن.

سعی کنید بخندید و شاد باشید.

😩😩😩😩بخدا اگه قبل از بارداری م این پستت رو میخوندم هرررررگز بچه دار نمیشدم ترسیدممممم

من حس میکنم بعد زایمان افسردگی میگیرم