منم شوهرم تقریبا میشه گفت بچه طلاقه پدرشوهرم زن دوم گرقت ومادرشوهرم برای همیشه جدازندگی کرد ازش یعنی توی شناسنامه طلاق نگرفتن ولی خونه شون جدا بود کلا اون یه شهردیگ زندگی میکرد مادرشوهرم و بچه ها یه شهردیگ وهیچ کاری باهم نداشتن تا زمانی ک مادرشوهرم فوت شد پدرشوهرم اصلا ادم خوبی نبود یه مرد بداخلاق ک همش زن بچه ها رو کتک میزد و تموم پولشو خرج زنای خراب میکرد ولی شوهرم چون دقیقا نقطه برعکسشه انقدمهربون واقا ودست دلباز و وفاداره که همه دوسش دارن
میگه من خودم اون روزا رودیدم هیچوقت توزندگیم اون کارا رو نمیکمم