خودم وقتايي كه دست و بالمون باز تره و قسطامون كمتره ،خيلي كم عصبي ميشم و اختلاف پيدا ميكنم با همسرم،صبر و حوصله و گذشتم بيشتر ميشه،ولي وقتايي كه پول نيست يا تحت فشاريم،مدام دعوا داريم عصبي هستيم و به همه چي گير ميديم
شوهرم تو كارا ي منزل و بچه اصلا كمك نميكنه اصلا بلد نيست وقتي پول ندارم ازش متنفرم و مدام غر ميزنم كه چرا كمك نيستي،ولي وقتي پول دارم كارگر ميگيرم ،خريدامو تلفني انجام ميدم و با اژانس اينور أونور ميرم و خيلي هم از شوهرم راضي ام
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
نمیدونم شاید ولی خب من همسرم رو اول بی پول ندیدم که الان با بی پولی بمونم که شما خودت ...
درسته . اما مشکلات خبر نمیکنه . مخصوصا که شما فرمودی همسرتون بازاری هست . شما اگر توی بدترین شرایط مالی هم کنار همسرت بمونی خیلی عزیزتر از قبل میشی برای شریک زندگیت . درسته ؟
بعدم زن و شوهر به هم تعهد دارن که تا پای جون کنار هم بمونن
باعث خوشبختی نمیشه ولی میتونه جلوی یه سری ناراحتی رو بگیره
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
خیلی مهمه من واقعا همیشه اولین حقی که همسرم باید برام فراهم کنه پوله بعضی وقتا میگه اگه ...
واقعا اینطور فکر میکنید؟
پس عشق چی؟
علاقه چی؟
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
عشق و علاقه که خیلی بع هم داریم ولی وقتی این شرایط پیش بیاد تا درست نشه پیش هم زندگی کنیم مشک ...
با احترام چیزی که شما میگین عشق و علاقه نیست، وابستگیه...
کسی که عاشقه تو کویر هم با عشقش میمونه
ولی برعکسش چطور؟
اگه شما واقعا عاشق یه نفر بودین و ایشون بخاطر اینکه پول ندارین ولتون میکرد؟
بازم در روی همین پاشنه میچرخید؟
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی