2777
2789

سلام اگ تاپیک قبلیمو بخونید تقریبا متوجه میشید..سه سال عقدم(باکره نیستم)

دفعه پیش ک دعوامون شد بخاطر این بود ک بهم گفت بی پدرمادر و بی احترامی به پدر و مادرم ک بعد جلو پدر و مادر ازشون عذر خواهی کرد و گف دیگ تکرار نمیشه..اینکه یکی از فامیلا رسونده بود ک شوهرت میخواسته یکی رو سوار کنه ک وقتی اشتی کردیم گفت اگ یادت باشه ماشین داشتم و برا خیرش خواستم زنه رو تو سرما سوار کنم ک فامیلش رسیدو دعوا شد (همون زمان برام تعریف کرد)..بهمون گفتن دامادتون اومده به یکی گفته ک من بهت روزی ۵۰میدم برو پدر زنمو تعقیب کن ک بعد اشتیمون جون باباشو قسم خورد همچین چیزی نبوده(من یک شماره زن توگوشی بابام دیدم مث خنگا رفتم زدم تو گوشی شوهرم و سوژه شده دستش)..دست بزن داشت و قول داد دیگ نزنه اخرین بار عید بود ک جلو باباش زد دهنم ولی دعوای اخریمون قول داد دیگ نزنه...خیانتم ک دیدم به یکی پیام داده ولی پیاماش و پاک کرده بود..تو چت دیوارم به یکی برا صیغه پیام داده بود ک گفت برا دوستمه..خلاصه چند مورد دیگ ک همه رو با قسم و ایه ک برا من نیس گذروند..یک سال اول عقدم خیلی خوب بودم به حدی ک میشستیم راجب زنا دیگ نظر میدادیم(اون زمان دوستش نداشتم)ولی بعد از یک سال از این رو به اون رو شدم بددل و سخت گیر ولی نه مث دیوانه ها..خب هرکی توگوشی شوهرش پیام راجب صیغه و نامه عاشقانه به یک دختر  و چت پاک شده و شماره زن به اسم ماساژ میدید حساس میشد...خلاصه من بخاطر اینه حرصیم بعد ازدواج ۷-۸کیلو کم کردم ک باعث شد بخوره تو سرم ک تو لاغری...افسردگی گرفته بودم و چون تو خونه بیکار بودم به همه چی گیر میدادم(هیجا نباید برم فقط با یک بزرگ تر)برا همین رفتم پیش روانپزشک اونم بهم قرص داد تا شیش ماه مصرف کنم..روز دوم داشتم به خواهر شوهرم میگفتم ک شوهرم نفهمه دارم قرص میخورم(با خواهر شوهرم خیلی دوستیم)ک شانس بدم شوهرم فهمید دارم قرص میخورم ..فقط یک بار کوبید سرم ک اونم برخورد شدید کردم باهاش...بعد یک ماه قرص و قطع کردم..ولی الان دوباره دارم میخورمو شوهرمم میدونه..

خلاصه قراره چند ماه دیگ بریم خونه خودمون و در حال جهاز خریدن..شوهرم بخاطر گرونی ها گفت من میرم سمت جنوب با دوستش ک ماشین سنگین داره تلویزیون بخرم منم برخلاف میلم یکم غر زدم ولی چیزخاصی نگفتم..خلاصه رفت..شوهرم یکم عقده ایی ینی از عالم و ادم عکس میگیره استوری و پست میکنه منم چون اینستا نداشتم و از یک طرف دوست داشتم ببینم چی گذاشته پسورد و ایدیشو بلد بودم اینستاشو نصب کردم تو گوشی خودم..دیدم استوری از غذا گذاشته رفتم دایرکتش ک دیدم با یک زنه چت کرده

عزیزم خودت ی خلاصه بگوخیلی زیاده نمیتونم بخونم.

بعضي ها با رفتارهايشان فکر ميکنند:اين دنيا "خدایی" ندارد،روز قيامت ندارد،حساب و کتاب ندارد،دار مکافات ندارد،حالا هر چقدر که دلت مي خواهدبد باش!دروغ بگو‍‍،تهمت بزن ريا کن دلي را بشکن راحت باش!!  اما بدان خدايى هم هست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اینایی ک گفتم همش خلاصه اس

ممنون عزیزم.

بعضي ها با رفتارهايشان فکر ميکنند:اين دنيا "خدایی" ندارد،روز قيامت ندارد،حساب و کتاب ندارد،دار مکافات ندارد،حالا هر چقدر که دلت مي خواهدبد باش!دروغ بگو‍‍،تهمت بزن ريا کن دلي را بشکن راحت باش!!  اما بدان خدايى هم هست

خداروشکر کن بااین زیر یک سقف نرفتی😕

شوهرت مشهدیه؟

کدوم پیاما رو شوهرت داده؟

اسکرینا رو چجوری گیر آوردی؟

افرادی هستند که مدام به حرف زدن ادامه می دهند بدون آنکه بدانند درباره چه و چرا صحبت می کنند، آنها به حرف زدن ادامه می دهند چون نمی توانند متوقف شوند، اگر از چرندیاتی که از ذهنتان می گذرد اندکی آگاه شوید و بدانید که واقعا چیزی برای گفتن وجود ندارد در سخن گفتن تردید می کنید، درباره سکوت نگران نباشید، به این دلیل نگران سکوت هستید که همه‌ی جامعه در حال حرف زدن هستند و شما هراس دارید، اما اگر درک کنید که سکوت واقعا چیست، چیزی پر ارزش برای گفتن خواهید داشت، اگر در سکوت خود عمیق شوید، کلامتان دیگر کلماتی تو خالی نخواهد بود، بلکه شکوه درونی تان را بیان می کند.@naghmegi

شوهرتون ببخشید ی بی جنبه هست 

سرمن یه سمساری قدیمی وشلوغ پلوغه که توش همیشه جنگه.بین امیدوناامیدی.بین خنده و گریه.بین رسیدن و نرسیدن.بین ولش کن و تو می تونی.توی سرمن همیشه هزارتا زن کولی دارن کل میکشن همیشه دونفردارن سر قیمت ی قاب عکس قدیمی چونه میزنن،همیشه یه بااحتیاط برانید داره قدم میزنه.دلم یه موزه ی قدیمیه.ی موزه ای که فقط یه نفررو برای دیدن داره.توی دل من نگاه توریخته رو درودیوار.توی دل من هواپره ازکشش افقی لبای تو.پر از بزن بریما.توی دل من همیشه هزارتا نظامی دارن یک صدا میخونن پایان شب سیه سپید است ...شاید برای همینه که من هیچوقت دختر عاقلی نبودم!به هر حال صبح میشه این شب 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز