بچه ها ما یه قرض بزرگی رو باید تا اوایل شهریور بدیم، منم به مادربزرگم گفتم، ایشون خیریه دارن، گفتم با یه خیری صحبت میکنن که ببینن چی میشه.
حالا الان مادربزرگم شماره ی اون بنده خدا رو به من داده که من زنگ بزنم مشکلاتمو براش شرح بدم، از طرفی مادربزرگمم گفته به همسرت نگو.
الان خودم یه جوری ام، دلم نمیخواد زنگ بزنم به اون خیر و دست جلوش دراز کنم.
من به مادربزرگم گفته بودم اولش که اگر خودش داره کمکم کنه، اگر نه که هیچی.
نظر شما چیه؟
اگر زنگ بزنم به طرف باید ننه من غریبم بازی در بیارم که کمکم کنه، منم متنفرم از این کار..
تا حالام از کسی درخواست کمک نکردم، میدونم اگه زنگ نزنم هم مادربزرگم هی پیگیر میشه که زنگ زدی یا نه!!!!!
چه اشتباهی کردم اصلا بهش گفتم!
حالا چه کنم به نظرتون؟