خونواده ی من یکم حساس بودن که شب با نامزدم بخوابم.یعنی پدرم حساس و بود و اصلا خوشش نمیومد تو دوران نامزدی این اتفاق بیفته.منم هروقت میرفتم خونه مادرهمسرم اونجا دلی از عزا درمیوردیم😆😆😆😆.وخیلی مراقب بودم که لو نرم و همیشه پیش پدرمادرم خیلی سنگین و رنگین بودم.یبار که باهم صحبت میکردیم مامانم یکی از عمه هامو میگفت که خیلی بدخوابه.
منم برگشتم گفتم اوه بدخواب ندیدی بدخواب میگی فقط محمدجواد یه لگدایی تو خواب به من زده.بعد که فهمیدم سوتی دادم و اونا بدنگام میکنن گفتم بخدا شباباهاش نمیخوابم مامانش میگه.ازاون روز دیگه هروقت نامزدم میومد میذاشتن تو اتاق باهم بخوابیم.فک کنم باخودشون گفتن خودمونو سبک نکنیم بهتره😅😅😅