حدودا سه سال پیش مادر شوهرم ازدواج کردن با مردی ک زن داشت همه مخالف این ازدواج بودن ازجمله شوهرمن،مادرشوهرم با شوهرم قهر کرد وکلی تو این سه سال اذیتمون کرد.تو این مدت هم فامیمنم شوهرم با من خیلی بد رفتارکردن انگار ک من مقصر همه این مشکلات بودم،حالا عروسی دایی شوهرمه من گفتم نمیام ولی مادرشوهرم هی میگه باید بیایی زشته،البته شوهرمن نمیخاست بره ولی داییش براش زنگ زد ک حتما بیا وازاین حرفا،حالا اون‌میخاد بره ولی من نمیرم،در ضمن پسرم هم ک بدنیا اومد هیچ کدوم از اونا نیومدن خونمون در صورتی ک من تو این مدت عروسی دختر خاله ودختر دایی شوهرم‌رفتم،
من بودم نمیرفتم
من بودم نمیرفتم
من نمیرماینطور موارد
نرو.نریا خب؟ اصلا نرو
من بودم چون نیومدن موقع زایمان ببینن نمیرفتم اگرم گفت بگو یادم نمیاد برا دیدن من اکده باشن ک منم احترام بزارم برم
آخه شوهرت بره تو نری بد هست یا هر دو برین یا نرین
یچیزایی دیگه بی احترامیه وقتی اونا احترام نمیزارن تو چرا خودتو باید پایین بیاری من باشم نمیرم
خودت سبک سنگین کن مسیله رو. شاید با رفتنت دل شوهرتو بدست بیاری شایدم بری بقیه بگن چقد سادس. ولی به حرف همسرت بیشتر اهمیت بده
برا زایمان منم ازفامیل شوهرم هیچکس نیومد منه خرپاشدم عید رفتم خونه هاشون.دیگه نمیرم.
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
51 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
54 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز