من از بچگی تو خواب راه میرفتم به خاط همین خونوادم به من میگن دیوونه شدی داداشم هم میاد ازم فیلم میگیره تا حالا فیلمارو داره من صبح بیدار میشم میان بالاسرم میگن چطوری دیوونه خوبی حالا دیشب معدم درد گرفت بلند شدم برم دستشویی اومدم بیرون داداشم فلش گوشیشو گرفته تو چشمم بش میگم چته باو اومدم دستشویی خاموش کن بعدتو فیلم گفته همین الان یهویی الهام دیوانه وارد میشود نمیدونم چکار کنم دیگه تو خواب راه نرم یه هفته پیش میخواستم درو باز کنم برم پارک ساعت 4 صبح
به روانپزشک مراجعه کن نه که دیوونه باشیا فقط درمانت میکنه
راستی می دونستین که تو زندگیتون تا زمانی که یه چیزی براتون خیلی مهمه از همون موضوع ضربه می خورین؟ تا زمانی که آرزویی فکرتونو درگیر کرده و درموردش ترس و خوشحالی زیاد دارین اون آرزو برآورده نمیشه؟ می دونستید تو این دنیا هیچی از هیچی نباید براتون مهم باشه جز خـــــدا؟ می دونستین یا نه؟ حالا بدونین یاد بگیرین که بدونین ...
نه شما دیونه نیستی، با بستن خودت به تخت وقتی میخوای بخوابی، اگه خواستی تو خواب راه بری چون دستات بستس نمیتونی و از آسیب هایی مه ممکنه برات ایحاد شه جلوگیری کنی
نردبان این جهان ما و منیست عاقبت این نردبان افتادنیست لاجرم هرکس که بالاتر نشست عاقبت استخوانش سخت تر خواهد شکست