مادرم برج ۵ پارسال کمرشو عمل کرد منم حامله بودم اخر برج ۵ سقط کردم الان حامله ام .مادرم دیگه کارا خونشونو نمیکنه فقط غذا درس میکنه از پارسال ک عمل کرد خواهرام کاراشو انجام میدادن منم بعد سقط میرفتم نوبتی هر دو روزی امروز خواهرم میگفت تو هیچکار نکردی نمیای کارارو بکنی گفتم از پارسال ک سقط کردم منم برابر شماها اومدم تمیز کردم این خواهرم دائم قلمبه میگه شماها کار نمیکنید خونه مادر من دائم همه کارارو میکنم یا دائم میگه بچت ب دنیا بیاد کی بیاد همون ۷ روز کاراتو انجام بده بگو جاریت بیاد گفتم تو چقد رفتی کارای جاریتو انجام دادی ک جاریم برای من بیاد دیگه چیزی نگفت .منم از وقتی بادارشدم نمیرم خونه مادرم تمیز امروز سرحرفو باز کرد بهش گفتم ناراحتی نیا خودش تمیز کاری میکنه گفتم منتشو سر من چرا میزاری منم تا وقتی میتونستم میومدم من وقتی سقط کردم یک کدومشون نیومدن پیشم مادرم ی زنگ نزد دختر تو مردی یا زنده ای بخدا بچه خودش ب دنیا اومده بود ی روز من میرفتم کاراشو میکردم ی روز خواهر دیگم الان هی ب من نیش کنایه میزنه بخدا هروقت سر این حرفا میشه میام خونه گریه میکنم از دستش بخدا مادرم اینقد براشون کار کرده حالا زورشون میاد برای مادرم ی تمیز کاری بکنن اونم الان هفته ای یک بار میرن
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
بضیا کلا زبونشون نیش داره تنها راهشم اینه باهاشون همکلام نشی هرچیم میگن ج ندی چون اصاب خودت بهم میری ...
این خواهرا دیگم جوابشو نمیدن شاخ شده هی ب همه تیکه میندازه حرص همه رو در میاره منم دلم میخواد مثل خودش جوابشو بدم حرصش دربیاد ولی بازم نمیتونم خودمو کنترل کنم میام خونه گریه میکنم