ببينيد راستش من اصلا دو ساله صداشو نشنيدم بسکه حرف نميزنم يا خونه پدر شوهرم ميريم اين ميرف اتاقش درو محکم ميبست ، ولي يکي ديگه از خواهر شوهرام که ميومد ده روز اينا با شوهرش اينجا بود بش گفتم برين خونه خواهرتون تنهاس ، ثواب داره ، فقط نگام ميکرد ، مشکلي هم باش ندارن ولي خونه ش نميرن
خونت انگار كاروناسراست مهمون نهايت ٢هفته نه ٢ماه
شش سال پیش برادرشوهرم دانشجوی ارشد بود تهران. نزدیک امتحاناش ده روزی خونه ما بود. بنده خدا صبح میرفت کتابخونه تا عصر که من معذب نباشم ولی با بچه کوچیک سختم بود.
سال بعد با دوستاش تو سالگرد شهادت امام رضا دچار گاز گرفتگی شدن و پنج تاشون مردن.😔
گاهی میگم ایکاش بود و باز میومد خونمون میموند😔😔😔
خب شرایط سخت ممکنه واسه هرکسی پیش بیاد. ولی قرار نیست بابت اون شرایط سخت دیگران رو اذیت کنیم. من اگه جای اون آقا بودم خیلی مستقیم می گفتم که ببخشید میدونم مزاحم زندگیتون هستم. یا شوهر ایشون باید قدردان باشه نه اینکه بگه اگه سختته برو. ادم اگه زحمتی هم میده باید قدرشناس محبت باشه. شما محبت دیگران به چشمت هست. همه اینجور نیستن عزیز. اگه بود این خانوم نمیومد تاپیک بزنه. اینجور آدم ها به هوای اینکه خب برادرمه وظیفه شه مگه خونه غریبه رفتم و این حرفا طلبکارم هستن. چه خود آقا چه برادرش
من تو همچین شرایطی روانی میشم. چون ما اصلا عادت نداریم به اینجور معاشرت ها. دوستم مال کردستان بود. میگفت شما تهرانی ها اصلا مهمون نواز نیستین. ما یکی بیاد شهرمان خونمون نمونه بده هتل میخوایم بمیریم. گفتم والا من هم خودم کسی خونم بمونه معذب میشم هم خودم جایی بمونم. بارها هم تو فامیل شوهرم که مال شهر دیگه هستن گفتم هتل مال مسافره. دلخور شدن نداره چرا آدم هم خودشو معذب کنه هم صاحب خونه رو.
