خواهر گلم از دست دادن کنترل اون لحظه کاملا عادی بوده ولی بااهاش حرف بزن و براش داستان رو بازکن بشکاف و از خطراتش بهش گوشزد کن و بگو ما همیشه سرمون بالاس ب داشتن تو افتخار میکنیم و الانم همینطوره
اندازه چشمامون بهت اعتماد داریم و بااین حرکتت من و بابا دیوار اعتمادو خراب نکردیم ولی یه کم کوتاه شد چون یک رج اجر از روی دیوار فروریخته ...
بعد باباشو بفرس اتاقش بگو بغلش کنه بهش بگه ببین دخترم ما ارزوها برات داریم دلمون میخاد سری تویه سرا داشته باشی و درستو ادامه بدی اونوقت بختت روشن تر و اقبالت بلند تره چون دنبال یه دختر موفق مردایه موفق تر هستن .. بگو باباش سرشو بغل بگیره بهش بگه تا قبل از ازدواج تنها سینه ی مرد یا آغوش مردی که میتونه راحت بهش پناه ببره و دنبال مهر و محبت باشه فقط آغوش پدره .. مرحله ی بعد گوششو بهش بدید چون محدود کردن لج بازی کردن نشون دادن بی اعتمادی و کنترل بیش از حد کاملا جواب معکوس میده وقتی گوشیشو دادین بهش بگین اعتماد کامل دارید بهش ..
درمرحله ی اخر ب پسره زنگ بزن ناخوداگاه میترسع پسر تو این سن اندازه دختر ترس داره ازش بپرس دور دخترم نیا نوجوون بوده شما هنوز خیلی بچه این با مهربونی ن دادو هوار و تهدید ازش بخاین دیگ سمت دخترت نیاد
مطمئن باش از ترس همه کاسه کوزه ها رو سر دخترت میشکنه میگع اون میاد سمت من
اون بمن پیام میده
اون بمن میگه دوستدارم
و هزار حرف دیگ که فقط ثابت کنه این دختر شماس که به اون علاقمنده .قبل اینکه شرو ب صحبت کنید ضبط صدا رو بزنین گه اگ حاشا کرد و دخترتو پیش شما خراب کرد همون صدارو بتونی واس دخترت بزاری گوش کنه
که بگی ببین مادر این دوستیا فرقی نداره تو چه سنی باشه وقتی شروعش از خیابون باشه اخرش همینه
این نوع دوستیا فقط برای سرگرمی و اسیب به دختره .
بهیجچچ وجه سرزنشش نکنینن سعی کنید با وجود سخت بودنش دخترتونو درک کنید یه حس طبیعیه که از ۱۳ تا اوایل ۲۰ سالگی تو اوجه
مهم اینه شما بعنوان پدر و مادرش چطوری برخورد کنید که بفهمه هیچچ جا و هیچ اغوشی امن تر از اغوش پدر مادرش نیست ..
فقط طوری رفتار نکنید فکر کنه دوسش ندارین و از اون به یه پسر دیگه پناه ببره چون خیلی موارد بود که از اون پسر دور شد ولی سر راه مدرسع با یکی دیگه افتاده بود دختره ..
بهش نزدیک بشید البته زیادم تابلو نباشین بگه ببین دارن خرم میکنن ببخشید .همونجوری که قبل فهمیدن این داستان بودین باهاش اوتومات خودش ب اشتباهش پی میبره پیش هیچکس هم نگید حتی خونواده هاتون مث خاله هاش عمه هاش یا مامان بزرگ و ... هرکی باهاش راحتین بخاین درد دل کنین ..
تو این سن طبیعیه عین همین موضوع یک ماه پیش بود اتفاق افتاد و الان خداروشکر مادرش خبر داد دخترش از بابا مامانش عذر خواهی کرده و گفته فهمیدم کارم اشتباه بود ایشالا برای شمام حل میشه فقط اول ازش دلش درار که کتکش زدی بقیه مراحل پله پله با صبوری
اجازه نده حس مادری غلبع کنه نتونی درست رفتار کنی اون لحظه مثل ی دوست یا مشاور هم سن خودش باش
خداروشکر اینو یک نشونه بدونین ک اول راه فهمیدین خداخیلی دوستون داره چند مورد کار از کار گذشته بودو مجبور شدن عقدشون کنن
نوع برخورد و رفتار شما از این ب بعد مهمه
ب پسر هم زنگ بزنین بده باباش صحبت کنه صداشم ضبط کنین من از الان میتونم بگم چیا میگه که به نفعتون حرف میزنه چون همه چیو از ترس حاشا میکنه و بدین دخترتون کامل گوش کنه بخدا عذرخواهی هم میکنه و میشه اولین و اخرین تجربع زندگیش با خیر و خوشی حل میشه