باهم در ارتباط بوديم الان دو سه هفته هست با خانواده اومدن واسه خواستگاري
از اون روز به بعد كلا ي جوري شده
هميشه تو حرفاش قشنگ حرف ميزد و قربون صدقه يادش نميرفت
الان ي جوري سرد و خشك حرف ميزنه
چون به مشكل خورديم
مامانش گفته نميتوني با اين وضع زن بگيري
و اوضاعمون مشخص نيس
نميدونيم قراره از هم دور بشيم يا چي
خودش هم عذاب ميكشه و از طرفي با منم اينطوري شده
دارم دق ميكنم😔😔
اخر و عاقبت ما چي ميشه يعني
يعني از ته دل دوسم نداره؟