بچه ها امروز زنگ زدم مادرشوهرم...
تا بگم تا چند روز اینده وسایلای شوهرمو جمع و حور کنه و بسته بندی و اینا..اثاث بیارن...
اخه ما جهیزیه بردن نداریم...تیکه تیکه میبریم میچینیم..
برگشت گفت من دارم میرم شمال..تا دوشنبه نمیام.خودتون بیاین ببرین وسایلاتونو...مثلا اینه کنسولم و کامپیوتر همسرم و تی وی این چیزا..
اول ناراحت شدم به خاطر یی تفاوتیش سر اینکه حتی بابت اوردن وسایلای پسرش اهمیتی نمیده..
دوم بابت عید قربان...خوب ما عقد کرده ایم.
اصلا به رو نیاورد...
دایورت کن
خیلی خونسرد گفت من میرم شمال...
یعنی تو همه مناسبتای من این میره شمال..بی توجه.
هر دو هفته شماله..
الان عید قربانه..نزدیک مراسم عروسیمه هرجند مهمونی و خودمونیه...ولی اصلا انگار ن انگار..ی نمیگه چیکار دارین..فقط میگرده واسه خودش...
مورد اولش اشتباهه. نورد دوم ینی چی؟ عید قربان چیکار کنه
برا دخترای خودشون تمام احترام و چیزای خوب دنیارو میخان
بنظرم ناراحتی نداره. اونم نیاز به تفریح داره خب حتما میخواسته بره شمال. تو مثلا مامانت با کلی امید برنامه چیده باشه برا رفتن به جایی نارحت نمیشی عروستون کنسلش کنه
مادر شوهر من یک هفته قبل از عروسی ما رفت مهریشو گذاشت اجرا
بهتر وه دخالت نمیکنه هم اعصاب خودت راحته هم شوهره بیشتر بهت وابسته میشه خودت همه کارهارو بکن
عجب جالبه. واسه من نیوردن خخخ.
وااااا عزیزم کسی که هر دوهفته ی بار میره شمال...کسی دم به دقه کنسرت و سینما و حنگل و .....
برنامه یهویی چیه...مگه نمیدونه عیده قربانه...
خودش هفته پیشش بهم گفت عیده قربانه توام عروسی..
بعد این هفته بی توجه داره میره
ویلا داره ؟
