دوستان من بخاطر یک مشکلی که فقط به دست توانای خدای یکتا حل میشه به طور ناخودآگاه به قرآن متوسل شدم.یعنی تنها امیدم خداوند و سخنانش در قرآن بود...دقیقا در سحرگاه یکی از ده شب ذی الحجه این انرژی در من آزاد شد و من از نور خدا پر شدم و لبریز شدم...و دنیا و آسمانها پیش چشمم بزرگ و وسیع شد و خودم و کوچک و ریز دیدم...همونجا مسخ و محو شدم و گفتم چه ملکوتی،چه جلال و شکوهی....و شادی و عشق وصف ناپذیر..اصلا و ابدا نمیشه توصیفش کرد،در کلام نمیگنجه...از اون پس من در همه چیز خدا رو دیدم...تو همه چی...هرچی در اطرافمه....اتفاقات و جریانات عجیب تجربه کردم...
متوجه شدم این انرژی که میگن به چاکرای هفتم و نیلوفر هزار گلبرگ میرسه همونه....تازه متوجه شدم چه اتفاقی بوده و جریان چی بوده...
قبلش به حال مرگ بودم از غصه و ناراحتی و آرزو داشتم پودر بشم حتی ...از درد و رنج که بخاطر غصه پسرم خوردم...
خدایا ای ارحم الراحمین....به ما رحم کن....ای مالک الملک.