کاربر قدیمی ام, باکاربری جدید اومدم
مشکل من گذشته ی شوهرمه, شوهرم قبل من با یکی عقد بود, طلاق گرفتن,از شانس بد هم طرف خواهره جاریمه,و این دوتا خواهر قیافشون خیلی شبیهه,حالا شوهرم وقتی با جاریم حرف میزنه یا تاییدش میکنه ناراحت میشم,حس میکنم اونو بیشتر از من قبول داره, از یه طرفم مادر شوهرم وقتی باهام تنها میشه فقط از اون خانوم و خوب بودنش تعریف میکنه,و میگه خیلی خانواده خوبین, خیلی باکلاسن و... یه بار جلوی خودم به شوهرم گفت دختر به اون خوبی گرفته بودم نتونستی نگهش داری,با این چطور میخوای زندگی کنی؟
نگم براتون از اینکه چقد از اینکه حس میکنم شوهرم منو همش با اون خانوم مقایسه میکنه در عذابم,وقتی اهنگ غمگین گوش میده حس میکنم به اون فکر میکنه,درحالیکه خودش عاشقم شده و باهام ازدواج کرده,ولی ازدواج قبلیش سنتی بوده, و چنبارم خود مادرشوهرم گفته که فلانی میگفت این عروست از قبلیه هم خوشگلتره و از این حرفا, ولی افکارم داره نابودم میکنه, و حضور خواهر اون خانوم تو زندگیمون بدتر حالمو داغون میکنه, چیکار کنم یکم اروم شم؟ روزی نیس که به گذشتش فک نکنم, اگه میدونستم انقد سخته محال بود قبول کنم باهاش ازدواج کنم.و اینم بگم که شوهرم هوای خودمو همه جوره داره, ولی با خانوادم اصلا خوب نیس, همه ی اینا دس به دست هم داده تا احساس بدبختی کنم, درحالیکه اونایی که از دور میبینن حسرت زندگیمو ظاهرشو میخورن