2777
2789

  

من زیباترین تصویری  که ازش یاد دارم، پارک کنار خوابگاه دانشگاش بود،یه پارک شلوغ و بسیار شیک با فضای چراغونی و قشنگ تک کت اسپرت پوشیده بود با یه شلوار مردونه مشکی .... یه شاخه گل رز دستش بود.. با قدم های محکم سمتم اومد و دستمو گرفت شاخه گلو بهم داد گفت:"تقدیم با عشق به هدیه ی خدا"

همیشه وقتی به گذشته فک میکنم یاد خاطراتمون میفتم اولین تصویری ک میاد همون شب با همون استایلشه... 

شوهر من..محمدرضای من..محمدم..رضای من..کجا بروم وقتی سرزمین پهناور میان بازوانت را به اسمم زدی..کجا بنشینم وقتی سرم را به شانه هایت میفشاری....تا در حصار گیرند دستان تنومندت تن نحیف مرا..گوش به که بسپارم وقتی قلبت چنان مشت میکوبد بر سینه ات.. و فریاد می‌زند: عاشقتم♥💍🙊🙈.  که را ببینم وقتی هرجا را می‌نگرم،تورا میبینم... کدام عسل کامم را شیرین کند وقتی شهد عشق تو را مینوشم...کدام هیبت قلبم را بلرزاند وقتی رگ گردنت سایه انداخته بر زنانگی هایم...چه شیرین است وقتی کلید می‌اندازی..و شروع میشود تپش این قلب بیقرارم..رسوایم میکند وقتی شتابان به سوی آغوش بازت پرواز میکنم..و جایی میان قلب بیقرارت، عطر تن من با عطر عرق تن تو یکی میشود... و فرشتگان خداوند لبخند میزنند..عاشقتم..شوهرم...🙊🙈💋💍♥🌹🐣.

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

وقتی رفته بودیم حلقه بخریم دستمو محکم گرفت جلوی همه برای اولین بار❤

وزن شروع》90 وزن هدف》۶۵...پشت کرده ام ب گذشته...ب روزهایی ک با اندوه شب شدند...دشمن شده ام با آنها ک مرا ن تنها یکبار بلکه هزار بار آزردند رو ب آینده ای نشستم ک هیچکدام از آن آدمها و روزهای ملالت امیز،درونش جایی ندارند.مادربزرگ همیشه میگفت:روی زخم های دلت مرهمی نگذار!صبر کن بسوزند و بفهمند دستی نیست برای مداوایشان آنوقت یاد میگیرند با هر حادثه خراش برندارند...گذشته ام را بی هیچ دوایی رها کرده ام،دشمنانم نیز در مخروبه ترین قسمت مغزم.باید یاد بگیرم برای هر رنجشی پماد امید بخشی نیس؛درد را باید تجربه کرد تا دیگر هر زخمی،روح را ب انزوا نبرد...حالا آدمی شده ام بیگانه با انچه تصور میکنی.هرچقدر میخواهی طعنه بزن و کنایه هایت را در دهانت بچرخان!من تنها آینده ای را میبینم ک نه برای تو جایی هست نه روزهای  هدر رفته!مادربزرگ قربان دهانت راست میگفتی:مرهم همیشه دوای درد نیس،گاهی باید بی اهمیت بود درد خودش از خانه میرود...!

درجه گرفته بود،با لباس نظامی اتو کشیده و عینک دودی اومد ، با اینکه ۸ماه عقد کرده بودیم انگار اولین باره میبینم

پدرم رفت و شهر خالی شد😔😔خدایا امانتی که سپرده بودی روزجمعه تاریخ۱۳۹۹/۰۷/۹ساعا ۱۳:۲۵به خودت سپردم،نگهدارش باش ، طلب مغفرت و امرزش دارم براش،خدای مهربونم یادت باشه اون مهربانترین و خوش قلب ترین پدر دنیا بود😔😔غریب و تنها به خواست خودت پابه دنیا گذاشت بدون مادر و برادر  وپدر و با خواست خودت بردی،هر کس دوست داشت برا پدرم دختری یا خواهری کنه صلوات و فاتحه بفرسته اللهم صل علی محمدا و ال محمدا

منم اولین شبیو یادم میاد ک بعداز خواستگاری ما رفتیم خونشون...جلو بابام نشسته بود سرشو تکیه داده بود ب دیوار..لبلشم غنچه کرده بود یواشکی داشت نگام میکرد.منم قند تو دلم اب میشد😊😊😊😊😊😊😊😊😚😚😚

بماند که میشد کنارم بمانی؛نماندی😢بماند ک کار دلم را ب حسرت کشاندی😔

عزیزم 🌹🌹 منم اولین قرارم با شوهرم ازش یه شاخه رز صورتی گرفتم و یه کتاب شازده کوچولو که بعدا خودش همشو برام خوند 🥰🥰



یه معلم دینی تو دبیرستان داشتیم ، میگفت اگه یه مرد تو خیابون صداتون کرد ، نگین بله ! بگین  هان .  شاید همون لحظه داشته صیغه میخونده!                                                        اون اولین درس زندگیم بود ..😂🤭

شب خواستگاری که واسه اولین بار دیدمش از تو سوراخ کلید😅😂

با کت شلوار سرمه ای و موهای چیتان فیتان و یه دسته گل بزرگ و خوشگل خیلیم خجالتی بود تا از در اومد و رفت رو مبل نشست همون یک دقیقه خیلی خوشم اومد از ظاهرش😅🙈

کاربری دست یه نفره 😜 اونایی هم که میگن کاربریشون دو نفرست دروغ میگن در جریان باشین😎بدرود😎

من وقتی از اتاق عمل زایمان اومدم بیرون همینطور که رو تخت میبردنم شوهرم دخترم تو بغلش بود میومد دنبالم و میگفت ببینش زهرا چقد خوشگله 😍😍😍

همیشه اولین تجربه ها یا خیلی تلخ هستند یا خیلی شیرین بعد از آن اولین ها همه چیز به مرور عادی میشود شاید بزرگترین موهبتی که خداوند به انسان داشته همین قصه ی تلخ عادت است...💔
منم اولین شبیو یادم میاد ک بعداز خواستگاری ما رفتیم خونشون...جلو بابام نشسته بود سرشو تکیه داده بود ...

وای

چرا رفتید خونه شون؟

پدرم رفت و شهر خالی شد😔😔خدایا امانتی که سپرده بودی روزجمعه تاریخ۱۳۹۹/۰۷/۹ساعا ۱۳:۲۵به خودت سپردم،نگهدارش باش ، طلب مغفرت و امرزش دارم براش،خدای مهربونم یادت باشه اون مهربانترین و خوش قلب ترین پدر دنیا بود😔😔غریب و تنها به خواست خودت پابه دنیا گذاشت بدون مادر و برادر  وپدر و با خواست خودت بردی،هر کس دوست داشت برا پدرم دختری یا خواهری کنه صلوات و فاتحه بفرسته اللهم صل علی محمدا و ال محمدا

تازه ازدواج کرده بودیم

از اصفهان رفته بودیم تهران 

تهران که رسیدیم تصادف کردیم از پشت یه ماشین زد به ماشین مون و مردم جمع شدن

اولین کاری که کرد در طرف راننده رو باز کرد پیاده شد اومد در طرف من رو باز کرد پیادم کرد کلی نگام کرد و گفت چیزیت نشد که

بعدش هم بوسم کرد جلو بقیه و بغلم کرد

آرون من 16 دی چشم های قشنگش رو به دنیا باز کرد
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792