بچه بودم بابام مرد وضع مالیمون خوب نبود
هیچکدوم از خونواده های مامان و بابام هم بهمون نمیرسیدن
مامانم از سر ناچاری با یه مرد زن و بچه دار صیغه موقت کرد البته قصدشون این بود که تا همیشه با هم زندگی کنن
هنوزم بعد از 20سال دارن با هم زندگی میکنن
فقط بخاطر اینکه اسم تو شناسنامه ی مرده نره صیغه کردن
حالا من سه ساله ازدواج کردم شوهرم اخلاقش و وضع مالیش خوبه خداروشکر ولی از وقتی فهمیده شوهره مامانم یه زن و بچه ی دیگه داره
میگه مردی که زن و بچه داره و میره یه زن دیگه میگیره اونم صیغه هیزه چشم ناپاکه
مامانم هم خیلی اصرار داره همه احترام شوهرشو نگه دارن سر همین با هم دعواشون شد و الان تقریبا دو ساله قطع رابطه ن
شوهرم اجازه نمیده من خونه مامانم برم میگه مرده هیزه .. مامانمم سر همین حرفا خونه ی من نمیاد.. حتی واسه زایمانم
تورو خدا یه راهی بگین بتونم حداقل مامانم و شوهرم رو آشتی بدم