نمیدونم چه برخوردی داشته باشم
پشت سرم خیلی حرف زدن نه خونه مبارکی اومدن نه ۸ ماهه حاملم سراغی ازمون گرفتن به خاطر اختلافشون با پسرشون که از چشم من دیدن حالا یکی یه کاره مادرشوهرم پاشده برا ناهار به شوهرم زنگ زده دعوتمون کرده که منم از سر کار باید برم
اصلا دوست نداشتم برم فقط به اجبار شوهرم که بعدا یه وقت نگه تو نذاشتی با خانوادم رفت و امد کنم قبول کردم
قبلا هر وقت میرفتیم همه کاراشون رو میکردم اما الان نمیدونم چطور برخورد کنم
داشتم زندگیمو میکردما 😣😣😫😫😡
برو ناهار رو بخور چای بخور عصر برگرد خونت..
عادي باش نقطه ضعف نشون نده اينجوري نشون ميدي برات هيچي مهم نيست و اذيت نشدي
شاید میخواد آشتی کنه دلخوریا از بین بره ایشالا که خوش میگذره سخت نگیر
حامله ای ها . زیاد بلند نشو . امیدوارم درک کنن . بخدا زنداداشم اون نه ماه که سهله الان بچش نزدیک یسالشه نمیذاریم دس به سیاه سفید بزنه . رفتی هم کاملا مودبانه و روی خوش سلام احوالپرسی کن
عذانگیر
عزابگیر
دست به کاری نزن بارداری و بهانه کن صمیمی نشو ولی گرم برخورد کن
پا نشی کار کنی.در حد ظرفو تو اپن گذاشتن کمک کن سنگین برو سنگین بیا. خیلی صمیمی نشو بی احترامی هم نکن
پسرشون مقصر بود ازچشم شما دیدن؟؟ببخشید میگم ولی شما میتونستی رابطه رو بهتر کنی که شماروهم مقصر ندونن
تو بارداری نباید کاری کنی بشین بیان پذیراییتو کنن و جمع کنن نمیخواد باهاشون گرم بگیری
عزیزم حالا که باردار هستی بزرگی کن و باهاشون خوش برخوردی کن
بالاخره خدا میبینه و هواتو داره
اینجوری شوهرت هم قدرتو بیشتر میدونه
واى خيلى حسودن خانواده شوهر منم بخاطر خونه ساختن شوهرم باهامون قهر كردن خبرمرگشون
منم مثل توام البته چندروزه نرفتم فقط.امروز ناهار قرار بود برم که نرفتم.خیلی سختمه برم خونشون
نکنه میخوای با اون شکمت براشون کار کنی.غذاتو بخور بکش کنار
