من یکی که خسته شدم از اینهمه هزینه و سختی و داروهایی که کم کم دارم همه اعضای بدنمو از کار میندازن ولی نتیجه ای ندادن
خسته شدم از امیدِ بیهوده، از اینکه هربار با ذوق باردار شدم ولی در اوج امید خدا ازم گرفتش
خسته شدم از حرفای مضخرف مردم، از اینکه هرکی یه دکتر و دعانویس و دکتر سنتی بهم معرفی میکنه قافل از اینکه من پیش بهترینها رفتم ولی نمیشه
لعنت به ده سال انتظار و شب بیداری و گریه و سردرد و چشم درد و قلب شکسته…
خسته شدم از اینهمه هزینه تو اینهمه نداری، خسته از اینکه تو این ده سال تمام پس اندازمون رفت واسه درمان و آخرشم خودمون مستاجر و بدهکار…
خسته ازینکه زنای باردار و تازه زایمان کرده مثل زامبیا با ما برخورد میکنن
خسته، خسته، خسته، خسته…
خدایا من اینجام…
به کدامین گناه آخه؟…