من یه حاجت داشتم خیلی نذرا کردم اما خب اجابت نشد یه شب شب قدر امسال اولین باررفتم مسجد تا دعاکنم برا امرزش و حاجتم.موقع رفتن دلم میخاس یه زیارت عاشوراهم تومسجد بخونم واسه امام حسین اما هرکاری کردم زیارت عاشورا پیدانکردم حتی نتمم قطع شد تا ازنت دربیارم یکم ناراحت شدم اما خب رفتم مسجد.اون روز چندروز بود که چله ی سوره حشر رو شروع کرده بودم اومدم بخونم که گفتم بزا اول یه دونه واسه امام حسین بخونم خوندم و چندثانیه بد دوستم اومد و صدام کرد تا برم عقب تر پیش اونا بشینم نمیدونم چجوری پیدام کرده بود.رفتم پیش اونا و جامون طوری بود که روبروی پرچم امام حسین بود بعد از جوشن کبیر نوحه واسه امام حسین میخوندن ومن اولین بار واسه امام حسین ازته دل گریه میکردم تا حالا هیچ وقت اون حس معنویو نداشتم اونجا توهمون حال و روبروی پرچمشون بهشون نذرم کردم.همیشه باخودم میگم اون حس معنوی و اون حاله فقط و فقط بخاطر همون سوره ی حشر که من اون شب به امام حسین تقدیم کردم بود فوری جوابمو دادن درصورتی که من اصلا واسه جواب نخونده بودم بعدازاون یبارم چندخط زیارت عاشورا براشون خوندم بازم فوری درازاش یه چیزی برام فرستادن و حالم که خیلی بد بود ارومشدم
اون شب تو مسجد پرچم حضرت ابوالفضل رو حتی بیشتر از امام حسین زده بودن من چیزی که راجب حضرت ابوالفضل میدونستم فقط این بود که هردو دستشونو تو راه خدا دادن و توعاشورا شهید شدن و هیچ وقت بزرگیشونو خیلی زیاد حس نکرده بودم و دقت نکرده بودم بهش.حتی بااینکه بهشون یه نذرم کرده بودم بازم اونقد تو دلم بهشون نزدیک نبودم و نمیشناختمشون