آره والا بچه های بیچاره همش استرس مردن مادرشونو دارن
خودم یه دوست صمیمی تو دبستان داشتم بیچاره ظهرها جرات نمیکرد بره خونه میگفت صب که میومدم مامانم میگفته تا شما بیایین من از دست باباتون خودمو کشتم
هر روز همین برنامه بود و این با ترس میرفت خونه .
مادره خودشو نکشت ولی هر روز بچه شو تا پای مرگ میبرد