بدویید انرژی مثبت بدید

آلاله99

عضویت: 1397/05/14

تعداد پست: 37593

اینجام

با افتخار کوردم 😎✌️ آخرش فقط خودتی و خودت

1398/05/03

|

09:58

محمدرضاکوچولو

عضویت: 1397/09/13

تعداد پست: 6496

مثم لازم دارم شدیدبه منم نگه دار

1398/05/03

|

09:58

سیناسینا

عضویت: 1398/05/02

تعداد پست: 40

😨😨😨😨

1398/05/03

|

10:00

Watoowatoo

عضویت: 1391/05/31

تعداد پست: 7001

بياييد هوش ازمايي

جواب اين سوالو كسي ميدونه؟

🗯 سوال: چه علامتی بین اعداد 86 و 87 بگذاریم تا عدد حاصله از 86 بزرگتر و از 87 کوچکتر باشد؟

من نميدانستم معني هرگز را… تو چرا باز نگشتي ديگر؟

1398/05/03

|

10:00

عضویت: 1398/01/20

تعداد پست: 34176

خانوما هل ندین به ما هم برسه :)

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

1398/05/03

|

10:00

2 نفر لایک کرده اند ...

sogandjon

عضویت: 1397/02/15

تعداد پست: 6851

خانوما هل ندین به ما هم برسه :)

خب برو جلو دگ (هل هل هل هل)

ما ما ما هم اینجاییم به ما هم بده

خداجون میدونی چقد دوستت دارم 😍

1398/05/03

|

10:05

عضویت: 1398/01/20

تعداد پست: 34176

خب برو جلو دگ (هل هل هل هل) ما ما ما هم اینجاییم به ما هم بده

داری با آرنجت به بصل النخاعم فشار میاری خواهرم یواش😂

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

1398/05/03

|

10:06

sogandjon

عضویت: 1397/02/15

تعداد پست: 6851

داری با آرنجت به بصل النخاعم فشار میاری خواهرم یواش😂

ای وای ببخشید دگ هل نمیدم (هل هل هل هل فشار زیاد)

اوا از عقب هل میدن (از عمد هل هل هل هل)

خداجون میدونی چقد دوستت دارم 😍

1398/05/03

|

10:08

عضویت: 1398/01/20

تعداد پست: 34176

ای وای ببخشید دگ هل نمیدم (هل هل هل هل فشار زیاد) اوا از عقب هل میدن (از عمد هل هل هل هل)

مگه مشهده؟😂😂😂

یاد یه چیزی افتادم

یه نفر برام تعریف میکرد یه خانمی تو حرم امام رضا نشسته بوده خیلی گریه میکرده که خیلی هم سخت آرومش میکنن

میگن چیشده چرا گریه میکنی؟

میگه داشتم میرفتم سمت ضریح انقدر یه خانم بهم فشار اورد مجبور شدم گازش بگیرم 😂 خدا منو ببخشه

حالا امیدوارم کار ما به گاز گرفتن نکشه😁

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

1398/05/03

|

10:12

Watoowatoo

عضویت: 1391/05/31

تعداد پست: 7001

۸۶<۸۷ این سوال مال دوران دبیرستانمه چقدر سرش حرص خوردیم وقتی معلم این جوابو داد😑

جواب رو نميدونم يعني فكرم كار نميكنه الان از من بپرسن ٢+٢ بلد نيستم

من نميدانستم معني هرگز را… تو چرا باز نگشتي ديگر؟

1398/05/03

|

10:13

sogandjon

عضویت: 1397/02/15

تعداد پست: 6851

مگه مشهده؟😂😂😂 یاد یه چیزی افتادم یه نفر برام تعریف میکرد یه خانمی تو حرم امام رضا نشسته بوده خی ...

اره من تو حرم اینجوریم همش

ههههه بنده خدا راست میگه بعضیا وحشی میشن

من زیاد میرم حرم از دور نگاه میکنم ضریح و جرات ندارم برم نزدیک گاهی

خداجون میدونی چقد دوستت دارم 😍

1398/05/03

|

10:27

ملکهصبا

مدیر استارتر

عضویت: 1398/04/20

تعداد پست: 520

چقدر دلم مشهد ميخواد

برای سلامتی من یه صلوات میفرستی🙏🏻🙏🏻🙏🏻

1398/05/03

|

10:33

عضویت: 1398/01/20

تعداد پست: 34176

چقدر دلم مشهد ميخواد

به زودی تشریف میبرید ان شاء الله

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

1398/05/03

|

10:39