شوهرم الان کارش خیلی گیره واقعا یه هفته اس ما تو یه سفره غذا نخوردیم همش دیر میاد منم چون شاغلم با بچه سعی میکنم شام بخوریم و بخوابیم واقعا تو 72 ساعت دوساعت ماندیدیمش جوریه که بچم میبینتش ذوق میکنه .از اون ورم عروسی برادر شوهرم امروز محل کارم بهم زنگ زد میگه سه روزه میخوام برم شهرستان کمک برادرم ببینم چیکارا کرده برا عروسی واز یه ورم کمک باغش کنم منم ناراحت شدم گفتم تو برا ما وقت نداری الان سه روز میخوای همه کارتو بزنی زمین بری ببینی برادرت چیکار کرده بعد چهارسال نامزدی میگه تو حسودی
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
همین آقا عروسی خودمون دوروز قبلش اومد اونم همش درگیر کارای خانوادش بود من روز قبل تالارم هول هولکی یه لباس عروس گرفتم نه سایزم بود نه باب میلم جوریه که اصلا فیلم هامو ندیدم با یه آتلیه مزخرف که انقد کارش بد بود تو اوج عروسیها فقط اون کارمون رو قبول کرد چون یه روز به جشن مونده رفتیم باهاش قرار داد بستیم و سرش خلوت بود
من بودم اصلا واکنش شمارو انجام نمیدادم ..میکفتم که برو ولی دوست دارم واسه ماهم وقت بزاری ...به نطر ن ...
اخه عروسیش یه ماه بعد و این مگه میخواد چیکار کنه عروس و دوماد باید برن کارای خودشون رو بکنن نهایتش یه هفته مونده بره برا کارای تالار و خریدا چرا برا خودمون دوروز مونده اومد
اخه عروسیش یه ماه بعد و این مگه میخواد چیکار کنه عروس و دوماد باید برن کارای خودشون رو بکنن نهایتش ی ...
از نطر من این مسائل درون خانوادگی خودش هست و شما نباید اینطوری اظهار نظر کنی ..فقط خودتو از شوهرت دور میکنی و تو چشم شوهرت یه ادم حسود به نطر میای که خانوادش دشمنت هستن
من حرفم اینه که من مگه چند بار قرار بود عروسی بگیرم الان نوبت برادرته احساس وظیفه کردی و داری از ما ...
باید به شوهرتون بگی-حتما از اول همین بوده و برای خانواده ش بیشتر وقت میگذاشت - شما هم وقتی با این شرایط پذیرفتی ازدواج کردی انتظار نداشته باش بعد چهارسال تغییر کنه