خونه ما بغل مادر شوهرم هست یعنی خونه مادرشوهرم داده بهمون
شوهرم خیلی مامانش دوس داره همیشه هروز که شده از سرکار میاد باید بهش سر بزنه یه پنج دقیقه یا بیشترم شده
منم همیشه ازین بابت ناراحتم که چرا بالا نیومده میری یا چرا هروز میری سر میزنی
یه عادتی دارم که ناراحت میشم از شوهرم قشششنگ تو چهرم معلومه که ناراحتم یعنی قیافم کاملا بر میگرده دست خودم نیس میخوام نشون بدم ناراحتم
و شوهرم خیلی حساس شده رو این قیافم میگه اصلا تحمل ندارم قیافتو اینحوری ببینم دیوانه میشم
بازهم امروز دعوا کردیم
چیکار کنم که تو ناراحتی قیافم برنگرده
مادرشوهرم آدم خوبیه کاریم نداره
شوهرم میگه چرا میخوای عروس بد باشی مادرمه روزی هزار بار دلم هواشو میکنه حسودیت شد دلم میخواد بهش سر بزنم باهاش مثل پروسس رفتار کنم
یه چشمش نمیبینه قند داره پیره اون بمیره تو برام مادر میشی
اینو با بغض گفت بهم و رفت سرکار