خواهر شوهرم دو تا ظرف طرح قدیمی خریده بود اصرار کرد یکی برای تو میدونستم گرون هم نبود ساده بود من هم با اصرارش قبول کردم .میخواستم برم تو اتاق مادر شوهرم داشت میگفت چرا بهش دادی حالا که دادی دیگه .داشت میگفت چرا به من ندادی 😑😐 . بعد برگشت یهو منو دید من به روی خودم نیاوردم هی تو چشمم نگاه میکرد میخواست بدونه چیزی نشنیدم .