خواهرشوهرم آخرین روزای بارداریشه و قراره امشب همسرش بره ماموریت سه‌شنبه هم برمیگرده از شانس شوهر منم فردا بمدت دوسه روز باید بخاطر کارش بره بیرون شهر،مدام ب من میگن حالا ک توام تنهایی برو پیشش من اصلااااااا دوست ندارم اصلا روحیاتمون شبیه هم نیست من یساعتم نمیتونم پیشش دوام بیارم چ برسه یروز یا بیشتر😢
انقدر از دست شوهرم حرص خوردم ک حد نداره.....
برای حفظ ظاهر به زورم شده برو
بگو من حالم خوب نیست
اگه میتونی برو عزیزم♥️
خب بگو نمیرم مامانش بره پیشش
رک بهش بگو راحت نیستیم باهم
برو حالا دیگه یا یه بهونه درست بیار مثلا بگو یه مریضی سخت گرفتم که خودش بترسه بگه نیا
دیشب رفتیم یسر خونه باباش اینا نشسته میگه آبجی تنهاس یروز ثمین میره پیشش یروز مامانی،انقدر اومدم خونه چیز گفتم ک نگو.....گفتم کی گفته جای من تصمیم بگیرید😡
توی کل بارداریش خودش ۱۰بارم نیمده خونه مامانش همش میگه راحت نیستم چحور توقع دارن من خونه اون راحت باشم😭
من بودم نمیرفتم تنهایی بهتر از همنشین بد است
بگو باشه میام بعدش بگو حالم بد شده مریض شدم مادرم اومده ازم مراقبت کنه , کاری نداره ک
خیلی بده
میفهممت عزیزم،منم با خواهرشوهرم هم فاز نیستیم اونم طبقه هم کف میشینه منم طبقه سوم
شوهرش هم دو.ماه یه بار میاد،اصلا بهم نمیخوره مدل زندگیهامون...
آدم نمیتونه بهش چی بگه،من سعی کردم چند جا رو باهاش همراهی نکنم ،مثلا وقتی تو حیاط ماشین میندازم یهو میبینمش یهجوری سریع میام خونه و خداحافظی میکنم
بنده خدا بارداره داری میگی اخراشم هست. نمیشه تنها بمونه که. خوب از این فرصت استفاده کن چند روز با هم باشید یکم با هم مدارا کنید شاید از هم خوشتون اومد. ادم باردار حساس میشه. الان دوست داره بهش توجه و رسیدگی بشه. من اگه بودم دو سه روز بهش توجه میکردم خوشحالش میکردم. بعد هم اگه خیلی راحت نبودی تمام روز خونه نمون. چند ساعتی برگرد خونه خودت به مارهات برس دوباره برو که اذیت نشی
دوست عزیزم اصلا منظورم شخص شما نیست کلی میگم ،،،
وقتی آدم تو ظاهر رفتارش با باطنش فرق میکنه نتیجه اش میشه انجام دادن کارهایی که دوست نداره ،،وقتی جلو خواهرشوهر ،عروس یا هر کس دیگه ای به دروغ رابطه رو صمیمی میگیره خب اونها هم ازت توقع میکنن،،وقتی اون چه در دلت با اونچه که در رفتارت یکی باشه ،و به زور نخوای با یکی بخندی ،،اون هم توقع نداره چند روز رو با هاش بگذرونید ،
