2777
2789

بذارین کامل بگم.سال ۹۰ من و شوهرم دانشجو بودیم که ازدواج کردیم.از دو شهر مختلف.سه سال عقد بودیم.اینم بگم خیلی همو دوس داشتیمو و داریم.الان یه دختر نه ماهه داریم.شوهرم لیسانسشو که تموم کرد تو دوران عقد فوقشو خوند.سرباز نرفته بود.یک سال طبقه پایین مادرشوهر نشستم.مادرشوهرم زن بدی نیست.یعنی هم خوبی میکنه در کنارش زبون نیشدار هم داره.پدرشوهرم یک مرد دیکتاتور که بچه هاشو از بچگی جلو چشم همه خورد میکرده.بچه هاش ازش میترسن.و آدم سرشناسی هست تو شهرشون.وضعشونم توپپه.ولی خسیسه.همیشه میناله.بعد از عقد شوهرم رفت سربازی.من این مدت کار کردم اونم تو شهر غریب و شبا تنها میموندم.بماند چه سختی هایی که نکشیدیم ولی عشقی که بینمون بود تحمل سختی ها رو برامون آسون میکرد.تا اینکه من فهمیدم باردارم و بارداری سختی داشتم.تهدید به سقط بودم.کارمو گذاشتم کنار.خدمت شوهرم تموم شد و برگشتیم شهر پدری من.پدر و مادرشوهرم تو این مدت نصف اجاره یه مغازه رو به عنوان کمک هزینه میدادن به ما تا پول اجاره خونمونو بدیم.امرار معاشمون هم پای خودمون بود.پدرشوهرم با اینکه وضعش توپه نه سرمایه داد بهمون نه کار پیدا کرد برا شوهرم.با اینکه اسم و رسم داره.حالا بگذریم.هر دفعه هم میگفت به شوهرم که کارگری کن.اسنپ کار کن.چه میدونم از اینکارا که مدرک نمیخواد.شوهرم الان تو یه شرکت پخش کار میکنه که درامدش بد نیس خدا رو شکر.ولی مادر و پدرش هر دفعه منو تنها میبینن میگن تو باعثث شدی پسرمون زود ازدواج کرد،خدمتشو به موقع نرفت و بیکار موند یه مدت.😥😥

الان من اومدم مهمونی خونه پدرشوهر با بچم.شوهرم ما رو گذاشت رفت.جالبه خودشون از دو ماه قبل دعوت کردناا.باز همون چرت و پرتا رو تحویل من دادن..شما باشین چی جواب میدین

    Kiziim

التماسش نکردم بیا منو بگیرخودش اومد ازم خواهش کرد غلاممون بشه بعدشم یه خنده یعنی درباب شوخی میگم ولی جدی میگم

دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه بامن ، گر از قفس گریزم ، کجا روم کجا مننننننن😔😔😔

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

تازه بگو خدا خودش روزی رسونه فعلا که نه کسی کاری براش جور کرده نه لطفی در حقش کرده که منتی سرمون داشته باشه

دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه بامن ، گر از قفس گریزم ، کجا روم کجا مننننننن😔😔😔
التماسش نکردم بیا منو بگیرخودش اومد ازم خواهش کرد غلاممون بشه بعدشم یه خنده یعنی درباب شوخی میگم ولی ...

اینم خوبه.واقعا هم دو سال تمام ازم خواهش کرد تا جواب مثبت گرفت..شوهرم مرد خوبیه ولی پدر و مادرش ..

    Kiziim

بگو حالا گذشته ها گذشته.شما جبران مافات بفرمائید.

سعی کردند ما را دفن کنند،غافل از اینکه ما بذر بودیم...                                                  گرگها خوب بدانند که در این ایل غریب            گر پدر رفت تفنگ پدری هست هنوز                 گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند                توی گهواره ی چوبی پسری هست هنوز            سردار دلها آسمانی شدنت مبارک...

عادیه خودتو ناراحت نکن منکه شوهر خواهرم پسر عممه میگه من اومدم به مادربزرگ سر بزنم دیدم تو راگذاشتن تو ماشین (حالا التماس کرد خوارمو بهش دادیما  )خودمم که شوهرم میگه من آرزوی هر دختری بودم نپوکی آرزوی دخترا  

مرخصی ندادن بهش.انقد گریه کردم. باباش گفت بابات فک کرد ما میلیاردریم دخترشو زود داد بهمون


کاش تو هم تنها نمیرفتی

وای چقدر پدرشوهرت بی ادبه

اولا پدر شوهر منم اینجور بود

یه بار برا همیشه جوابشو دادم خودشو جمع کرد

همش ب خوانوادم توهبن میکرد

الان هر چی هم بگ من محل نمیدم

اصلا پا حرفاش نمیشینم

خدا رو شکر رابطمون خوب شده

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

بیاید کمکم

roni_rooo | 15 ثانیه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   خویش  |  3 دقیقه پیش
توسط   1212setayesh  |  4 دقیقه پیش