خیلی از دست برادرم ناراحتم

دلم گرفته اون از بابام که اوایل ازدواجم یه پولی رو یه جا رو هم گذاشتیم و سرمایه گذاری کردیم و طرف برشکست شد ولی من بعدنا فهمیدم که اصل پول رو شخص پس داده بود ولی فکر کنید به من بعد از ده سال گفتن پول رو پس گرفتن اون هم چطور شد گفتن شوهرم وکیل گیر اورده بود رفاقتی پولمون رو زنده کنه که قضیه لو رفت تازه پولمون رو هم پس ندادن شوهرم هم گفت ولش کن مال دنیا ارزش نداره شاید اون زمان میشد با این پول کلی کار کرد اللن اگه پسبگیریم به هیچ کاری نمیات

نمیشه اخه من نمیتونم تو جزیاتت معامله باشم ببین یه چیزه که دادشم میخوات مفت برداره بعد یه چیز جزیی بزاه روش بده به اشنای من در هر صورت هم داداشم هم اشنام سود میکنن ولی من نمیدونم که دادشم اون رو چه قیمتی گرفته دیگه 

نه دیگه خودش داره میگه نهایتش ۴ تا داره که میدونم دروغ میگه همین دلم رو شکسته انجام این کار یکم وجدانیه

شوهرم نذاشت گفت خوش ندارم بحث کنیم که نهایتش بگن بیا این همون مبلغ که پس گرفته بودیم البته شوهرم هم پر بیراه نمیگفت میکفت نهایتش با اون پول که یه زمانی میشد کل لوازم منزل رو بگیریم الان یه وسیله کیفیت پایین بهمون بیشتر نمیده

خود برادرم داره میبینه که لباسشوییم خرابه و من میخواستم با این پول لباسشویی بگیرم الان بهم میگه این پول رو نگه دار بعدنا بذار روش ماشین لباسشویی بگیر .الان درد من این پول و اینا نیست اینه که بابا و برادرت وقتی به خاطر پول باهات اینطور کنن از بقیه چه انتظاری میشه داشت

به خدا منت هم نیست به نظرم وظیفمه ولی بین تمام دخترا تنها کسی که میرم و کارهای خونشون رو انجام میدن من هستم بقیه همه ازشون بریدن به خاطر همین کاراشون

انگار کسی نیست دارم با خودم حرف میزنم😢