رفتم شهرستان به مادرشوهرم گفتم،،اتفاق خاصی نیوفتاد،،الانم تو جادم داریم برمیگردیم به زندگی کوفتیم ادامه بدم
هیچ کاری از دستم برنمیاد
بی حاصل و بی مقدار یک صفر پس از اعشار
یک هیچ عذاب آور آینده ی خواب آور
لیوان پُر از خالی دلخوش به خوش اقبالی
راضی به اگر شاید هرچیز که پیش آید
سرگرم سرابی دور در جبر جهان مجبور
لبخندی اگر پیداست از عقده گشایی هاست
من مست و تو دیوانه مارا که برد خانه
دلداده و دلگیرم حیف است نمیمیرم