سلام خانما. اگه تاپیک های قبلیمو خونده باشین من و همسرم ۸ ساله ازدواج کردیم که الان دوسالی هست انگار تو زندگیمون طلاق عاطفی رخ داده. تا یه ماه پیشم به مدت ۲ماه قهر رفته بودم و واقعا قصدم طلاق بود اما نتونستم و برگشتم سر خونم. الان رفتار همسرم خیلی بدتر شده. تو این دوسالی که میگم طلاق عاطفی داشتیم از لحاظ جنسی هم بگم ماهی یبار میومد سمتم. این موضوعو تو قهر خانواده هامون فهمیدن. خیلی حرمت ها شکسته شده ولی بازم برگشتم که بسازم ولی الان که یه ماهه برگشتم هیچی عوض نشده. این یه ماهم برگشتم رابطه جنسیمون خوب شده ینی در هفته ۳بار ولی بعد هر بار میگه من فقط برای رابطه جنسی نگهت میدارم چون تو خانواده فهمیدن دوسال ماهیی یبار بوده میگه اینکارو میکنم ببینی میتونم ولی نمیخواستم یجورایی میفهمم از حرصش اینکه خانوادشم فهمیدن اینجوری میکنه وگرنه نمیخواد. وقتایی که رابطه نداریم ازم دوری میکنه حتی تو صورتم نگاه نمیکنه شبا پیش من نمیخوابه وقتی خواب میفته میرم پیشش ولی صبح پا میشم میبینم جاشو عوض کرده. وقتیم چشم تو چشم میشیم حالت نگاهش تنفر موج میزنه. میگه زندگی ما خلاصه دلم میسوزه نگهت داشتم هیچ حسی بهت ندارم ازم توقعی نداشته باش میگم مگه بچه نمیخای میگه از تو بچه دار نمیشم و علنا میگه زن میگیرم خواستی بمون نخواستی هم میتونی بری.گرچه همین الانشم مطمئن نیستم کسی تو زندگیش هست یا نه. ولی با خریت تمام میخام بمونم تو این زندگی. بنظرتون امکانش هست همسرم برگرده بهم اخه خیلی عاشقم بود.یه سئوالی که زهنمو درگیر کرده میشه وقتی ازم متنفره با چیزایی که گفتم باهام رابطه برقرار کنه؟تو دوراهی بدی گیر کردم. اگر راه داشت طلاق میگرفتم ولی میدونم ادم طلاق نیستم. اینم بگم نمیخام دشمن شاد شم و تنها مادرمو دارم پدرمو ۳ ساله بودم از دست میدم. خریتی که کردم این بود که مادرم خونشو فروخت بهم جهاز بده الان مستجر شده. داغون میشه طلاق بگیرم😭😭😭 بنظرتون چیکار کنم چجوری محبت همسرمو برگردونم. چون هرچقدر محبت میکنم بیشتر ازم فاصله میگیره.شما بودید چیکار میکردین
تنها راهش اینه مث خودش باشی و گوز محلش کنی. بخودت برسی و براخودت برو بیرون با دوستات. بزار روت حساس بشه کم کم. کارایی کن که اصلا برات مهم نیست. اگه یه مدت دیدی بازم بیفایدست . قیدشو بزن
تو تاپیک قبلی گفتم دوسالی هست رفته درمانگاه اونجا همه همکاراش خانم دکترن با اونا زیادی میگه میخنده از گوشیشم خبر ندارم چون قفله رفتارش ازونموقع عوض شده کلا باهام سرد شده بود منم دوسال تحمل کردم بعد قهر رفتم که طلاق بگیرم ولی نتونستم دوباره برگشتم وقتی قهر رفته بودم این موضوعو خانواده ها فهمیدن حرصش ازین درومده که خانوادش فهمیدن درحالیکه که خودش باعث شد الان دست پیش گرفته پس نیوفته
وقتی کسی رو زیادی اهمیت بدی بهش و محلش بزاری رودل میکنه . اصلااا محلش نزار نشون بده ک هیچ برات مهم نیست. ب خودت ارزش بده. شبا برو یه گوشه اصلا محلشم نده بگیر بخواب یا سر کن تو گوشیت. شاید کم کم بخودش بیاد
عزيزم تایه حدکناربیاخودتوداغون نکن توجونی لایق بهترین اون حتما دلش جای دیگس وگرنه این کارهای کرد غرورتو خورد نکن برو مطمئن باش مادرتم دنبال خوشبختی تو نترس
تنها راهش اینه مث خودش باشی و گوز محلش کنی. بخودت برسی و براخودت برو بیرون با دوستات. بزار روت حساس ...
همه راه ها رو رفتم بی محلی...خودم دانشجوام شده وقتایی با دوستام میرفتم بیرون ولی بازم ازم دورتر میشه. اخه ما خیلی عاشق هم بودیم از روزی که رفت درمانگاه از من خسته شد انگار. ما ۶ سال باهم خوب بودیم یهو ازین رو به اون رو شد زندگیم. طی ۲ سال. درکش واسم سخته. همسری که عاشقم بود یهو قیدمو زد. لعنت بروزی که شغلش عوض شد و رفت درمانگاه😭