2777
2789
عنوان

مادر شوهرم...زد تو گوشم...

1278 بازدید | 12 پست

دیشب اومده بودن خونمون،منم عصبی شده بودم دیگهههههههههه.

شش روز هفته میان اینجا !من تهوه داشتم نمی تونستم چایی بیارم،شوهرم اورد.مادر شوهرم یه صلوات فرستاد بعد به من چشم غره رفت گفت عروس هم عروس های قدیم.منم تهوه داشتم اعصابم خورد بود گفتم مادر شوهر هم مادر شوهر های قدیم.بر گشت با اخم نگام کرد.

موقع شام بود پاشدم با اون حال سفره رو اوردم،شوهرم وایستاده بود داشت سالاد درست می کرد.سالاد رو که گذاشت سر سفره،مادر شوهرم برگشت گفت قربون پسرم برم من.بعد رو به من گفت عروس گلم،بچت که به دنیا اومد بده من تربیتش کنم.یه کم شعور یادش بدم به شما نره.منم طاقت نیاوردم....بلند شدم از این سر سفره رفتم بغلش نشستم زل زدم تو صورتش  گفتم ببخشید ها ولی بیشعور خودتونین.اونم ها ها زد زیر خنده...بعد محکم زد تو گوشم!

ممنون از نی نی یار که کاربری ام رو برگردوند♥️

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

حق نداشت اینکارو کنه...خیلی خیلی خیلی کارش زشت بود

لااقل یخورده باید درکت میکرد که تو این وضعیت هم حال جسمیت بده هم هورمونات ریخته بهم 

+ یه آهنگ ساختم اسمشم گذاشتم زندگی :))                _ ولی اینکه صدای خنده های منه...                           + دقیقا :)
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792