سلام دوستان شبتون قشنگ
اقا میخوام یه چندخاطره ازمجردیم بگم و متاهلیم😄😶
اول یه توضیحی بدم که شما بتونین منو تصور کنید
قدم بلنده(174)پوستم بین سفید و سبزه😅
چشمام سبزه ولی مژه هام کم پشته😐 دماغم فابریکی قشنگه موهامم سیاه پرکلاغی😁
اندامم نه لاغز نه چاق توپر😶
دوران مجردی خیلی خنگول بازی درمیاوردم
تو فانتزیام زندگی میکردم ببشتر
خاطره بد و خنده داری که هنوز تو ذهنمه😩😮😂بچه بودم فکرکنم6سالم بود..بین پاهام له شده بود..عرق سوز بودم..مامانم به پومادی بهم داد گف برو بزن به اونجات..(منظورش جایی که سوز میده😥منه خنگول هم رفتم اونطرف اتاق نشستم پاهانو باااااز کردم دقیقا پوماد رو زدم جای حساس بدنم😑😑نمیتونم بگم کجا ولی همونجا دیگهههه😂😐😐 خلاصه چشمتون روز بدنبینه چنان جیغی کشیدم و بالا پایین میپریدم سوختممم سوختممممم وای سوختممم
مامانم گفت چیشد چیه مامان چته
منه خنگول باهمون وضع رفتم روبرو بابام گفتم بابااااا سوختم و گریه کن
خو اخه مادرمن خودت پوماد رو برن جای عرق سوز
بچه 6ساله عقل درست حسابی داره😒