الهي خدا دختراي گلتو برات نگه داره عزيزم
من خيلي با عزم راسخ رفتم جلو و كارهاشو انجام دادم ولي الان كه دارم به زمان انجام دادنش نزديك ميشم يه ترس و ترديدي افتاده تو جونم كه نميتونم تصميم بگيرم
ميترسم خداي نكرده سالم نشه
ميترسم بزرگ شد نا هنجار و معتاد و ... بشه پشيمون بشم
ميترسم بلايي سر دخترم بياد
ميترسم خدا بده يعد بگيره
و هزاران فكر و خيالي كه ارامشم رو برده،ميگم اگه صلاحم بود بار اول مه تغذيه و تخمك گذاري و ... انجام دادم ميشد كه نشد،دوستام هركي با رژيم رفت جلو نتيجه گرفت جز من،ميگم شايد مصلحت نيس
نميدونم چيكار كنم خيلي بي قرارم