سلام دوستان اگه میشه تاپیک قبلیم بخونین
وقتی اومد خونه کلید نداشت نمیدونم چطور دروازه باز کرد شایدم زنگ واحدای دیگه زد اومد بالا زنگ خونه زد منم باز نکردم انگار نه انگار ده بار به گوشیم زنگ میزد جواب ندادم بهش پیام دادم برو همون گورستون که تا حالا بودی فردام سه تا جهیزیه ای که تو خریدی میفرستم خونه بابات اینجا خونه منه دیگه مزاحم نشو پیام داد باز کن لباسام جمع کنم گفتم نمیخوام ریختتو ببینم آدرس بده چمدونت با آژانس میفرستم گفتم بهت میگم باز کن تا در نشکوندم در باز کردم سریع رفتم تو اتاق خوابمون رو نشستم یهو پرید روم گلو فشار داد داشت خفم میکرد گفت داری کیو از خونش بیرون میکنی منوووووووو موهام چند روز پیش واسه عروسی داییم دکلره کرده بودم کف سرم خیلی درد داشت چنان موهامو کشید تمام موهام خورد شد تو دستش منو کشید سمت در که از خونه پرتم کنه بیرون گفتم ولم کن روانی سگ ولگرد چمدون از تو کمد در آوردم گفتم جمع کن برو اونم شروع کرد به جمع کردن وغرغر دوباره نشستم رو تخت گفتم خانوادگی همینین گفت خفه شو شروع کرد جیغ جیغ یه مشت زدم تو شکمش بعدشم محکم زدم زیر گوشش متنفره از زیرگوش زدن سریع سه بار زد زیرگوشم حس کردم پرده گوشم پاره شد رفت تمام کابینت ریخت بیرون دنبال کارد دوباره مثل گرگ پرید روم گلوم گرفت میگفت سرتو میبرم یهو کاملا از حال رفتم ولی صداش میشنیدم میگفت پاشو بالا سرت میشینم تا بمیری اینا که چیزی نبود کابل کو هی دنباال کابل گشتن از تو کشو سشوار گرفت میگفت تو چشام نگا کن بزور چشمام وا کردم یهو زد زیر گریه من که دلم نمیاد بزنمت من یهو از جام پریدم سیمو دور گلو پیچیدم گفتم بزن اونقد محکم فشار میدادم که بزور از گردنم درش آورد گفتم من زنداداشت نیستم که تحمل میکنه من مامانت نیستم که بابات با آشغال بازیاش جوون مرگش کرد اونم جلو دهنم داشت میگفت هیس اروم باش ولی به جنون رسیده بودم گفتم معلوم نیست شاید دنبال دختربازی میری اینبار دستم جوری چرخوند که پرت شدم رو تخت با گریه گفت من بی ناموس نیستم بقیه داستانم بگم بنظرتون چیکار کنم؟؟؟؟؟